ایستاده های مهدوی

  • خانه 

نشانه های ظهور منجی

علائم نهایی پیش از ظهور امامان زمان (عج) چیست؟

 

پاسخ
 

 

علائم ظهور حضرت مهدی (عج) بر دو دسته تقسیم می شوند:

الف: علائم حتمی و قطعی؛

ب: علائم غیر حتمی و غیر قطعی که البته در این علائم هم ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد.

علائم غیر حتمی فراوان هستند و نوعاً بعضی از آنان به وقوع پیوسته است اما علائم حتمی و قطعی هنوز رخ نداده اند بعضی از این علائم قطعی عبارتند از:

1. خروج سفیانی: پیش از ظهور مردی از نسل ابوسفیان در منطقه شام خروج می کند و با تظاهر به دینداری گروه زیادی از مسلمانان را می فریبد و به گرد خود می آورد و بخش گسترده ای از سرزمینهای اسلام را به تصرف خویش در می آورد و بر مناطق پنجگانه شام، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین (نام شهری در نزدیکی حلب) و منطقة عراق سیطره می یابد و در کوفه و نجف به قتل عام شیعیان می پردازد و برای کشتن و یافتن آنان جایزه تعیین می کند آنگاه که از ظهور امام زمان باخبر می شود با سپاهی گران به جنگ وی می رود که در منطقه بیداد (بین مکه و مدینه) با سپاه امام (ع) برخورد می کند و به امر خدا همه لشگریان وی به جز چند نفر در زمین فرو می روند و هلاک می شوند. [1]

 2. خسف در بیداء: خسف یعنی فرو رفتن و پنهان شدن، و بیداء نام منطقه ای در مکه و مدینه است. ظاهراً لشگر سفیانی در این منطقه که به قصد جنگ با امام عصر(عج) آمده است در زمین فرو می روند. [2]

3. خروج یمانی: سرداری از یمن قیام می کند و مردم را به حق و عدل دعوت می کند این نشانه در منابع عامه نیست ولی در مصادر شیعه روایات فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق (ع) فرمود: قیامهای سه گانه خراسانی، سفیانی، یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود و هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی دعوت حق و هدایت نمی کند و هم فرمود که یمانی از علائم حتمی است. [3]

 4. قتل نفس زکیه: زکیه یعنی فرد پاک و بی گناه و کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.  در آستانه ظهور مهدی (عج) در گیرودار مبارزات زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی (عج) فردی پاکباخته و مخلص از اولاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) در راه امام می کوشد و در این راه مظلومانه به قتل می رسد. روایات گاهی نفس زکیه و گاهی «سید حسنی» گفته اند امام باقر (ع) فرمود: بین ظهور مهدی (عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست.

. صیحه آسمانی: منظور از صیحه آسمانی صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی در آسمان شنیده می شود و همه مردم آن را می شنوند در روایات تعبیر به «نداء» «فزعه» «صوت» نیز بکار رفته است که ظاهر آن نشان می دهد که هر یک از اینها نشانه جداگانه ای است که پیش از ظهور واقع می شود لکن به نظر می رسد که اینها تعبیر از یک واقعیت است و ممکن هم هست که از سه حادثه جدای از هم خبر داده باشند که اول صداهای هولناکی برآید و همه را به خود متوجه کند (صیحه) و به دنبال آن صدای مهیب و هولناکی شنیده شود که دلهای مردم را به وحشت اندازد (فزعه) و آن گاه از آسمان صدایی شنیده می شود که مردم را به سوی مهدی(عج) فرا می خواند (نداء) روایاتی که از این معنا خبر داده اند از طریق شیعه و سنی فراوان هستند. امام باقر (ع) می فرماید: ندا کننده ای از آسمان نام قائم را ندا می کند پس هر که در شرق و غرب است آن را می شنود و از وحشت این صدا خوابیده ها بیدار و ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش می ایستند رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت گیرد و ندای وی را اجابت کند زیرا صدای نخست، صدای جبرئیل روح الأمین است.

آنگاه می فرماید: این صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود در این هیچ شک نکنید و بشنوید و فرمان برید، در آخر روز شیطان فریاد می زند که «فلانی مظلوم کشته شد» تا مردم را بفریبد و به شک اندازد. و امام صادق (ع) می فرماید: در ابتدای روز گویند ه ای در آسمان ندا می دهد که آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. پس از آن در پایان روز شیطان که لعنت خدا بر او باد از روی زمین فریاد می زند که حق با عثمان و پیروان اوست پس در این هنگام باطل گرایان به شک می افتند هرگاه گوینده ای از آسمان نداء بزند که حق با اولاد محمد(ص) است در آن هنگام ظهور مهدی(عج) به سر زبانها می افتد به گونه ای که غیر از او یاد نمی کنند. [5]

6. خروج دجال: این نشانه در کتب اهل سنت از علائم برپایی قیامت شناخته شده است [6]   ولی در منابع روایی شیعه از نشانه های ظهور است. و اشکال ندارد که هم علامت ظهور و هم علامت معاد باشد. چون خود ظهور امام عصر (عج) هم از علائم آخرالزمان می باشد.

دجال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (عج) خروج می کند و غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می فریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه ”لد“ در منطقه شام به هلاکت می رسد. در مورد دجال نظریه های متعددی طرح شده است مثلا گروهی آن را فردی نامیده اند و دسته ای آن را جریانی می دانند و نه شخص معین که مطرح کردن این امور مجال دیگری را می طلبد. [7]

 

کار خدا

09 دی 1396 توسط سپيده راز

 نظر دهید »

جانباختگان

04 دی 1396 توسط سپيده راز

 

​خواب بودند ، خواب می‎دیدند
خواب سنگین و غیر تحمیلی
خواب تفریح ،خواب آرامش
خواب شیرین صبح تعطیلی 

جمعه :تعطیل ، جمعه :خواب و خیال
جمعه : دروازه ای به باغ بهشت
مثل هر هفته باز هم می‎شد
مشق را عصر روز جمعه نوشت 

دخترک خفت و دست‎های پدر
طفل را بین دست و بال گرفت
سر که چرخاند رختخواب پدر
باز هم بوی پرتقال گرفت 


پیش از این آسمان محبت داشت
به زمین، گرم، عشق می‎‎ورزید
تیره شد ارتباط‎های قدیم
آسمان سرد شد، زمین لرزید


خانه … گهواره ، آسمان … مادر
بانگ دیوار و سقف .. لالایی
مردمان … کودکان خواب آلود
بلعجب صحنه‎ای تماشایی 


آسمان قصۀ بلندی داشت
شهر خوابید و قصه شد کوتاه
در «بم» اما چقدر طول کشید
شب یلدای پنجم دی ماه 


کودکان خفته همچنان معصوم
غافل از سقف روی گردۀشان
باد می‎آمد و ورق می‎خورد
دفتر مشق خط نخوردۀشان 


کودکم … مادرت تشر می‎زد
منضبط باش و پاک بازی کن
دیگر اینجا کسی مزاحم نیست
تا دلت خواست، خاک بازی کن 


نخلبانان شهر بم امسال
رطب ختم خویش می‎چیدند
کودکان گرم رخوتی شیرین
خواب بودند و خواب می‎دیدند 


خواب بودند و خواب می‎دیدند
خواب سنگین و غیر تحمیلی
خواب تفریح، خواب آرامش
خواب شیرین صبح تعطیلی

 19همین سالگرد جانباختگان شهرمان تسلیت

 نظر دهید »

زندگی نامه شهید

04 دی 1396 توسط سپيده راز

 

گرچه خانواده شهید رایکا از طبقه محروم بود، اما پدر و مادری پایبند به اصول و مبانی اسلام داشت. تحصیلاتش را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد و در سال 1358 به عضویت فعال بسیج درآمد.

 

پس از کارهای زیاد توانست به سمت مسئول و مربی آموزش در سطح استان انتخاب شود. وی بنیانگذار بسیاری از ارگان های آموزشی مثل سید الشهداء، قدس و غیره در استان است که هم اکنون نیز استفاده می شود.

 

او در این مدت از جبهه نیز غافل نبود و در عملیات های متعددی حضور داشت. عاقبت در اسفند سال 1363 و در عملیات بدر در حالی که پاتک سنگین دشمن را با دیگر رزمندگان در منطقه شرق دجله دفع می کرد به در جه رفیع شهادت نائل آمد.

 

شعر زیر با نام “سردار شرق دجله" توسط علی عبداللهی از رزمندگان دوران 8سال دفاع مقدس در وصف شهید رایکا سروده شده است:

 

شرق دجله جلوه ای از کربلاست، کربلا هم وعده گاه کبریاست

شرق دجله، رایکا را دیده است، خصم دون از بانگ او لرزیده است

آب دجله گر وضو با خون گرفت، تا ابد جاری شد و افزون گرفت

رود دجله بر خودش بالیده است، با خروش رایکا نالیده است

راه سردار شهیدم زنده باد، تا ابد جاوید باد، پاینده باد

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

 نظر دهید »

معنی استخاره

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

مفهوم استخاره 

استخاره از ریشه خیر است. [1] برخى از لغت شناسان بر این باورند که استخاره در کلام عرب به معناى «دعا» آمده است. [2] در مورد معناى اصطلاحى استخاره اقوال مختلفى ذکر شده است که از مجموع آن ها دو معنا به دست مى آید و سایر معانى یا مصداقى از آنها هستند و یا به آن معانى ارجاع پیدا مى کنند:
معناى اول عبارت است از خیرخواهى و طلب وصول به خیر، این معناى استخاره، درخواست وصول و رسیدن به خیر در تمامى رفتارهایى است که انسان انجام مى دهد. این حالت در مواردى اتفاق مى افتد که انسان در فعلى که انجام مى دهد دغدغه دارد که مبادا ضرر و شرّى بر کار او مترتب شود و نتواند به منافع فعل مورد نظر دست یابد. ازاین رو با حالت تضرع از خداوند مى خواهد که نتیجه خیر بر کارش مترتب نماید و ضررهاى احتمالى را از آن دفع کند. این معناى استخاره عام بوده و شامل تمام افعال و تروک آدمى مى گردد و حتى واجبات و محرمات را نیز دربرمى گیرد; ازاین رو برخى روایات ناظر به چنین معناى گسترده اى است براساس روایتى از امام صادق(علیه السلام) هر کس در کارى بدون خیرخواهى وارد گردد، مأجور نخواهد بود.
معناى دوم عبارت است از خیرشناسى و طلب شناخت خیر. هنگامى که انسان در مقام عمل نمى داند که این عمل براى او خیر است یا شرّ و فکر و مشورت با دیگران هم نمى تواند وجه خیر بودن عملى را تشخیص دهد، در این هنگام از خداوند مى خواهد خیر و شرّ عمل مورد نظرش را برایش مشخص گرداند.
گفتنى است که استخاره نوع دوم مورد بحث بوده و با دلایل متعددى مشروعیت این استخاره تبیین شده که در بحثهاى بعدى به آن اشاره خواهد شد.

پیشینه تاریخى

از برخى روایات چنین برمى آید که در دوره پیش از اسلام نوعى استخاره در میان عرب وجود داشته است. [3] طبرسى مى گوید: در جاهلیت میان عربها براى تقسیم ارزاق به سهامى متوسل مى شدند، آنان بواسطه تیرها خیر را در کارهایشان جست و جو مى کردند و در سفر، تجارت، ازدواج و سایر امور به آن تیرها مراجعه مى کردند، تعداد این تیرها سه تا بود بر روى یکى نوشته شده بود «خداوند امر فرموده آن را انجام بده»، و بر روى دیگرى چنین نوشته شده بود «خداوند از این نهى کرده است» و بر روى تیر سوم چیزى نوشته نشده بود و در صورتى که تیر سوم بیرون مى آمد آن قدر تیرها را بهم مى زدند تا یکى از آن دو تیر قبلى بیرون بیاید. [4] گفته شده که در جاهلیت این چنین گفته مى شد: «استخر الله فى السماء بخیر لک بعلمه فى القضاء» [5] ولى با ظهور اسلام، این رسم جاهلى در مورد استخاره، که نوعى دست اندازى به علم غیب تلقى مى شد، مورد نهى اسلام قرار گرفت.
امّا استخاره به معناى دوم (رفع تحیّر در مقام عمل) در پاره اى از موارد در تاریخ اسلام مشاهده مى شود، به عنوان نمونه وقتى که پیامبر، حضرت على(علیه السلام) را براى تبلیغ به یمن مى فرستاد، او را بر به کارگیرى استخاره، آنگاه که تصمیم گیرى دشوار گردد، ترغیب کرد [6] و همچنین به هنگام رحلت حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) و بروز اختلاف نظر میان صحابه در کیفیت دفن آن حضرت به دنبال دو کس فرستادند که یکى به شیوه مکیان زمین را شکافت و یکى به روش مدنیان لحد مى ساخت آنگاه عبارت «اللهم خیره لرسولک» را بر زبان آوردند و امر را بر آن نهادند که هر یک زودتر رسد، روش او را به کار بندند. [7] پس از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، اهل بیت(علیهم السلام) بارها به اصل استخاره و روشهاى آن اصرار ورزیدند و پیروان خود را به بکارگیرى آن در مواقع تردید توصیه مى کردند.
مفسّران اسلامى از دیرباز در ذیل آیه «و أن تستقسموا بالأزلام» بحثهاى مفصلى را در مورد مشروعیت و روشها و شبهات آن مطرح کرده اند و فقیهان مسلمان در طول تاریخ معمولاً در سه جا از استخاره بحث کرده اند یکى به مناسبت نمازهاى مستحبى که نماز استخاره نیز یکى از آنها محسوب مى شود، دوم در بحث حج به مناسبت آداب سفر استخاره را یکى از آداب سفر برشمرده اند. سوم آداب نکاح که استخاره را جزو آنها به شمار آورده اند.
اهمیت استخاره به گونه اى بوده که تک نگاریهایى هم در مورد آن تدوین شده شاید اولین کتاب در این خصوص، کتاب “الاستخاره و الاستشاره” نوشته ابوعبدالله زبیرى در اوائل قرن چهارم باشد [8] البته ظاهراً کتاب “فتح الابواب”، سیدبن طاووس در قرن هفتم (589 ـ 664) جامعترین و مهمترین کتاب در زمینه استخاره مى باشد.

مشروعیت استخاره 

همه مذاهب اسلامى اصل استخاره را پذیرفته اند، [9] (هر چند نسبت به برخى از روشهاى آن تشکیک کرده اند). براى مشروعیت و اعتبار استخاره به دلایل زیر استناد شده است:

1ـ آیات قرآن
هر دو معناى استخاره (خیرجویى و خیرشناسى) نوعى دعا و درخواست از ایزد منّان تلقى مى شود که فرد متحیّر عاجزانه از خداوند عالم و قادر مى خواهد نتیجه خیر بر اعمال او مترتب نماید و یا خیر را در کوره راههاى متعدد به او شناساند، از این رو آیاتى که مشروعیت دعا و درخواست از خداوند عالم را بیان مى کنند، شامل استخاره نیز مى شوند، خداوند مى فرماید: «و اِذَا سَاَلَکَ عِبادى عَنّى فَاِنّى قَریبٌ اُجیبُ دَعوَهَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَستَجیبوا لى و لیُؤمِنوا بى لَعَلَّهُم یَرشُدون; و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، بگو من نزدیکم و دعاى دعا کننده را به هنگامى که مرا مى خواند پاسخ مى گویم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند (و به مقصد برسند). (بقره/2، 186)

2ـ روایات
روایات بسیارى در منابع شیعه و سنى بر مشروعیت استخاره دلالت مى کنند که تنها به چند مورد اشاره مى گردد: اولین روایت، روایت جابر است که مورد قبول تمامى مذاهب اسلامى است، جابر بن عبدالله گوید: پیامبر(صلى الله علیه وآله) به ما استخاره را مى آموخت همانگونه که سوره هاى قرآن را آموزش مى داد. [10] مفضل گوید از حضرت صادق(علیه السلام) شنیدم که مى فرمود: هیچ بنده مؤمنى استخاره نکند جز آن که خداوند، براى او خیراندیشى نماید هر چند حوادث ناگوارى براى او پیش آید. [11]

روشهاى استخاره 

استخاره به معناى دوم (خیرشناسى) به روشهاى مشروعى از طرف دین نیاز دارد، از این رو در روایات، راههاى متعددى براى بازشناسى خیر از شر در کارها بیان شده است که به دلیل اختصار به چهار روش اشاره مى شود:

1ـ استخاره با کاغذ (ذات الرقاع)
استخاره با کاغذ مورد توجه بسیارى از بزرگان بوده است و کیفیت آن چنین است که بر روى سه کاغذ نوشته مى شود «بسم الله الرحمن الرحیم خیره من الله العزیز الحکیم لفلان بن فلان افعل» و بر سه کاغذ دیگر همان ذکر نوشته شده ولى بجاى افعل «لاتفعل» نوشته مى شود. آنگاه هر شش کاغذ را زیر سجاده گذارده، دو رکعت به هر کیفیتى که بخواهد مى خواند و بعد از نماز سجده کرده و در آن صد مرتبه مى گوید: استخیر الله برحمته خیرهً فى عافیه» سپس آن اوراق را مخلوط کرده و هر بار یکى از آنها را بیرون مى آورد چنانچه سه تا از کاغذ افعل داشت آن را انجام مى دهد و چنانچه سه تا از آنها لاتفعل داشت آن را انجام نمى دهد ولى اگر بر روى یکى افعل نوشته شده بود و بر روى دیگر لاتفعل، تا پنج کاغذ بیرون آورد و بر طبق اکثریت عمل نماید. [12]

2ـ استخاره با دعا
در این روش یکى از دعاهاى وارده را خوانده و سپس ذکر استخیر الله را در امور عادى هفت بار و در امور مهم صد بار مى گوید و آنگاه به قلب خود رجوع کند که به کدام یک از راههاى مورد تردید متمایل تر است و به همان جایى که قلبش تمایل پیدا کرده عمل نماید، گفتنى است که دعاهایى که در روایات وارد شده داراى مضامین متنوّعى است و از اینجا معلوم مى شود ذکر بخصوصى معتبر نیست هر چند مناسب تر است که از ادعیه وارده در استخاره بهره مند گردد یکى از آن دعاها چنین است: یا ابصر الناظرین و یا أسمع السامعین و یا اسرع الحاسبین و یا ارحم الراحمین صل على محمد و على اهل بیته و خرّ لى فى کذا و کذا. [13] پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در مورد استخاره به دعا مى فرماید: اى انس هرگاه تصمیم به انجام کارى گرفتى هفت بار از خدا خیرخواهى کن آنگاه توجه کن که کدام یک از دو کار به قلب تو سرعت مى گیرد پس خیر در آن است و آن را انجام بده.

3ـ استخاره با قرآن
امروزه این نوع استخاره متداول تر است و شرط اساسى استخاره با قرآن داشتن طهارت جسمى و روحى و آشنا بودن با معنا و تفسیر قرآن و درک مناسبت آیات با موضوع مورد استخاره مى باشد. [14] استخاره با قرآن داراى چند روش است که تنها به دو مورد آن اشاره مى گردد: اول: نخست سه بار سوره اخلاص را خوانده، سپس سه بار صلوات مى فرستد و این دعا را مى خواند «اللهم تفألت بکتابک و توکّلت علیک فارنى من کتابک ما هو مکتوم من سرّک المکنون فى غیبک» بعد قرآن را باز کرده و استخاره را از خط اول در سمت راست ملاحظه مى کند. [15] دوم: روش دیگر این است که پس از خواندن دعا، قرآن را باز نموده و پس از هفت بار ورق زدن به عقب، شش سطر از پشت صفحه هفتم شمرده و در سطر هفتم استخاره را ملاحظه مى نماید. [16]

4ـ استخاره با تسبیح
این روش نیز داراى اقسامى است که به دو مورد آن اشاره مى گردد:
اول: تسبیح را گرفته و سه بار بر پیامبر و آلش صلوات فرستاده و مقدارى از تسبیح را جدا نموده و دو تا و دو تا مى شمارد چنان چه یک مهره باقى ماند مفهومش امر به آن عمل، و اگر دو تا باقى ماند، مفهومش نهى از آن است. [17] دوم: پس از قرائت و دعا یک قبضه از تسبیح را بگیرد و هشت هشت جدا کند پس اگر یکى باقى ماند بطور کلى خوب است و اگر دو تا باقى ماند یک نهى دارد و اگر سه تا بماند فعل و ترکش مساوى است و اگر چهار تا ماند دو نهى دارد و اگر پنج تا ماند بعضى گفته اند که تعب و رنج دارد و بعضى گفته اند در آن ملامت است و اگر شش تا ماند نهایت خوب است و باید تعجیل کرد و اگر هفت تا ماند حکمش مانند پنج تا است و اگر هشت تا ماند چهار نهى دارد. [18]

جایگاه و قلمرو استخاره 

استخاره به معناى خیرجویى در تمامى افعال و تروک انسان جارى است ولى استخاره به معناى خیرشناسى داراى محدودیت است و در هر جایى کاربرد ندارد. بر این اساس در مواردى که انسان تردید داشته باشد و با نیروى عقل نتواند خیر و شرّ کارها را مورد بازشناسى قرار دهد و دین نیز بیانى نداشته باشد، به استخاره مراجعه مى شود لذا در موارد ذیل به استخاره رجوع نمى شود:
1ـ مواردى که حکم آن توسط شرع مشخص شده است مانند انجام واجبات و ترک محرمات و انجام مکروه و مستحب (مگر در صورت تزاحم بین دو مستحب)
2ـ مواردى که عقل حکم قاطع و روشنى در مورد خیر و شرّ فعلى داشته باشد.
3ـ مواردى که بتوان با مشورت دیگران خیر را از شرّ بازشناسى کرد.
4ـ مواردى که قصد استخاره کننده اطلاع از حوادث آینده باشد.
بنابراین قلمرو استخاره مباحاتى خواهد بود که به وسیله عقل، شرع، مشورت با دیگران خیر از شرّ بازشناسى نشود. و از سوى دیگر مفاد استخاره، رفع تحیّر در مقام عمل و فعل است و با آتیه بینى و کف بینى و امثال آن تفاوت اساسى دارد.

 نظر دهید »

وصف حضرت اقا

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود
ز دام خال سیاهش کسی رها نشود

خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار
به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود

جواب ناله ی ما را نمی دهد “دلبر”
خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

شنیده ام که از این حرف، یار خسته شده
خدا کند که به اخراج ما رضا نشود

مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست
خدا کند که مریضی من دوا نشود

ز روزگار غریبم گشته است معلوم
شفای ما به قیامت بجز رضا نشود…

 نظر دهید »

راه های شناخت حضرت صا حب الزمان

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

شناخت ؛ یعنی معرفت و آشنایی عمیق و واقعی نسبت به شخصی یا چیزی و شناخت امام زمان به معنای علم و معرفت نسبت به شخصیت و مقام و منزلت آن حضرت و آشنایی با سیره و هدف وبرنامه های ایشان . شناخت، زمینه ساز اعتقاد و ایمان و در نتیجه عمل و تعهّد است. چه زیبا فرموده است امیر بیان حضرت على«ع» که : «انّ قیمة کلّ امرى‏ء و قدرهُ معرفتُه» (بحارالانوار، ج 2، ص 184) «ارزش و منزلت هر کسى (به اندازه‏) معرفت او است». 
 

شیخ صدوق (ره) درباره ضرورت معرفت امام و آن چه که هر مسلمان باید در مورد امام خود بداند،می نویسد: «بر ما واجب است که پیامبر[اسلام] و امامان پس از او را که درود خدا برآنان باد، با نام ها و ویژگی هایشان بشناسیم. این امر، فریضه واجبی است که برما لازم آمده است و خداوند عذر هیچ کس را در مورد آن نمی پذیرد، خواه جاهل [قاصر] باشد و خواه [جاهل] مقصّر». (الهدایة [فی الاصول و الفروع]، صص 28 و 29)
نویسنده کتاب ارزشمند «مکیال المکارم»، مراد و مقصود از «معرفت امام» را که در روایت ها بر آن ها تأکید شده است، چنین توضیح می دهد: «بدون تردید،مقصود از شناختی که امامان ما – درودها و سلام های خداوند بر ایشان باد – تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امرفرموده اند، این است که ما آن حضرت را چنان که هست بشناسیم، به گونه ای که این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهه های ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه کننده مدّعیان دروغین باشد و چنین شناختی جز به دو امر به دست نمی آید: 
اول شناختن شخص امام به نام و نسب و دوم، شناخت ویژگی های او. به دست آوردن این دو شناخت از اهمّ واجبات است». (مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم، ج 2، ص107) 
باید دانست شناخت ویژگی های امام، در عصر ما از اهمیت بیشتری برخورداراست و در واقع، این نوع شناخت می تواند در زندگی فردی و اجتماعی منتظران منشأ اثر و تحوّل باشد؛ زیرا اگر کسی به حقیقت به صفات و ویژگی های امام عصر (عج) و نقش و جایگاه آن حضرت در هستی و فقر و نیاز خود نسبت به او آگاه شود، هرگز از یاد و نام آن حضرت غافل نمی شود.


نکته ای که باید در نظر داشت، این است که شناخت امام زمان (عج) از شناخت دیگر امامان معصوم (علیهم السلام) جدا نیست. اگر کسی به طور کلی به شأن و جایگاه ائمه هدی آگاه شد، صفات و ویژگی های آن ها را شناخت و به مسئولیت خود در برابر آن ها پی برد، به یقین، به شناختی شایسته از امام عصر(عج) نیز دست می یابد.
 

امام باقر (علیه السلام) نیز در زمینه نقش عمل به دانسته ها در افزایش دانایی می فرماید:«هرکس به آن چه می داند، عمل کند، خداوند آن چه را نمی داند به او می آموزد».
راه های به دست آوردن معرفت
معرفت امام زمان (علیه السلام) نیز چون برخی دیگر از معرفت ها از دو طریق حاصل می شود از راه های پی بردن به مراتب و مقامات بلند امامان معصوم شیعه به طور کلی و امام عصر(عج) به طور خاص، مطالعه و تأمّل در کتاب ها و مقاله هایی است که در این زمینه نگاشته شده است. هم چنین خواندن زیارت جامعه کبیره و تأمّل و تدبّر در اوصافی که در این زیارت برای ائمه معصومین (علیهم السلام) نقل شده، در حصول معرفت نسبت به مقام و جایگاه امام در هستی بسیار مۆثر است. شاید بتوان گفت شناخت نشانه های ظهور نیز یکی از فروع شناخت امام عصر (عج) است؛ زیرا شناخت دقیق نشانه های ظهور سبب می شود انسان، فریب مدعیان دروغین مهدویت را نخورد و در دام شیّادانی که ادّعای «مهدی» بودن دارند، نیفتند.برای ظهور منجی آخرالزمان، نشانه های حتمی و تردید ناپذیری شمرده شده است که با مشاهده آن ها به حقانیت آن منجی و این که او واقعاً همان امام منتظر؛یعنی امام مهدی (عج) است، می توان پی برد. بنابراین، بر همه منتظران لازم است که پس از شناخت کامل امام عصر (عج)،به مطالعه و شناسایی نشانه های ظهور نیز بپردازند.
در آموزه های اسلامی بر تأثیر پرهیزکاری و انجام اعمال شایسته در حصول معرفت راستین و نهادینه شدن آن در وجود آدمی بسیار تأکید شده است. بر اساس این آموزه ها انسان می تواند با عمل کردن به آموخته های خود، مرزهای دانایی اش را گسترش دهد و به آن چه نمی داند دست یابد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «یاأیها الّذین آمنوا إن تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً؛ (سوره انفال(8)، آیه 29؛ ر.ک: سوره طلاق(65)، آیه 2 و 3)
ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر از خدا پروا دارید، برای شما [نیروی] تشخیص حق از باطل قرار می دهد». 
و در جایی دیگر می فرماید: «إلیه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصّالح یرفعه؛ (سوره فاطر (35)، آیه 10) سخنان پاکیزه به سوی او بالا می رود و کارشایسته به آن رفعت می بخشد».
در روایتی که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است، در این زمینه چنین می خوانیم: «ای ابا خالد! به خدا سوگند بنده ای ما را دوست ندارد و از ما پیروی نکند تا این که خدا قلبش را پاکیزه کرده باشد و خدا قلب بنده ای را پاکیزه نمی کند تا این که تسلیم محض ما شده و با ما آشتی کرده باشد. پس چون با ما از درآشتی درآمد، خدا از حساب سخت نگاهش دارد و ازهراس بزرگ روز رستاخیز ایمنش سازدبنابراین، کسانی که در پی امام عصر، معرفت امام عصر (عج) و راه یافتن به ولایت ایشان هستند باید افزون بر مطالعه و تحقیق و تدبّر در ویژگی های امامان معصوم (علیهم السلام)، در پیروی از این بزرگواران و دوری از مخالفت آن ها نیز بکوشند و خود را از همه آلودگی هایی که پیشوایان معصوم نمی پسندند، پیراسته سازند. در این صورت است که می توان امیدوار بود انوار معرفت این حجت های الهی در قلب ما راه یابد.
و اما نکته مهم: 
یکی از مهمترین راه‌های شناخت امام زمان داشتن انتظار واقعی است. انسان منتظر، انسانی کوشا است، انسانی جهادگر و مبارز است که در مسیر اقامه‌ی توحید و استقرار ولایت از نثار هر چه دارد دریغ نمی‌ورزد.
چنانچه از حضرت علی (علیه السلام) حکایت شده:«کسی که چشم انتظار حاکمیت ما باشد، مانند مجاهدی است که در راه خدا به خون خویش غلطیده باشد.»
انسان منتظر نفس اماره را کنترل و شیطان را از خود دور می‌کند و خود را جهت استقبال از آقا امام زمان(عج) مهیا می‌کند. جهت استقبال از او لوح دل را از آلودگی‌ها و گناهان می‌شوید و خانه دل را به یاد خدا و با صفات حمیده و پسندیده‌ی انسانی زینت می‌دهد و الا امام زمان(عج) که به هر جایی پا نمی‌گذارند.
 
 

 نظر دهید »

دلنوشته اذان

29 آذر 1396 توسط سپيده راز


کجاست قبله گاه تو کسی اذان نمیدهد
شما عبارت “کجاست قبله گاه تو کسی اذا …” را انتخاب کرده اید ، جستجو در فرهنگ لغت برای یک کلمه انجام می شود و لطفا یک کلمه را فقط انتخاب نمائید.
دل رمیده ی مرا کسی امان نمیدهد
شکار زخم خورده را پلنگ،جان نمیدهد

به دستِ غارت ار دهد زمانه همدلی ما
مجال بر گریختن به این و آن نمیدهد

هجوم سایه،خسته را کلافه میکند عجب
به این بهانه او مگر غم کلان نمیدهد

به رایگان سپرده ام دل بدون صاحبم
کجاست قبله گاه تو کسی اذان نمیدهد

دلِ ربوده ی مرا به سینه آور از قضا
به قاب خالی صدف، کسی قِران نمیدهد.

 نظر دهید »

وصف زیبا برای چادر

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

چـادری اگر هستم
لباس های قشنگ هم دارم
غروب جمعه اگر دلم میگیرد
شادی ها و دیوونه بازیای دخترونه ام سرجایش است!
سر سجاده اگر گریه میکنم!
گاهی هم از ته دل میخندم
شاید جایم بهشت نباشد!
اما چادر من بهشت من است.
.

.

.

.

.

دوتـا خط وجود دارند که اگه دوطرف یک عدد قرار بگیردند اون عدد رو مثبت میکنن

حتی اگه منفی باشه
اون دوتا خط اسمش قدر مطلقه
چادرمن!
قدرمطلق من است
چه خوب باشم چه بد!
ازمن انسانی خوب میسازد.
.

.

.

.

 

ببخش بانو؛
جسارتا اگر بگویم
فرشته ای از چادرت آویزان است
و آن را سفت گرفته
تا از شیطنت های نسیم ،
در چادرت موج نیفتد
نمیگوئی فلانی دیوانه شده؟.
.

.

.

.

 

یه نفر بهش گفت آخه تو این گرما با این چادر مشکی چطوری میتونی طاقت بیاری
گفت شنیدم آتش جهنم خیلی گرمتره .
.

.

.

.

 

من شکایت داشتم
از آنها که چادرم را نفهمیدند
اما اینبار
از آنهایی شکایت دارم
که چادر را ابزار اجباری برای ورود به برخی دانشگاهها کردند
که چادر را مجوز ورود و کار در برخی مکانها کردند
که
اما حاصلش چه شد؟
چادریهای دور کمری با هفت قلم آرایش خلق شدند.
.

.

.

.

 

چادر زهرا حکایت میکند!
از بی حجابی هاشکایت میکند
روز محشر بر زنان با حجاب!
حضرت زهرا شفاعت میکند.

.

.

.

.

 

در عجبم از مردی که از ترس خط و خش، ماشینش را
با چادر میپوشاند اما همسر و دخترش را رها میکند.
.

.

.

.

 

مادرم، شاعر شب های پر از دلخوری است
مادرم، مادر تو، مادرمان چادری است!
خانم انداخته بر روی سرش چادر را
و گرفته ست دوباره پسرش چادر را!
روشنی می دهد آن چادر مشکی وقتی
کرد پر نور دعای سحرش چادر را
پسرم
جانم الو جان؟
پسرم تنهایی؟
پسرم وقت ناهار است.
.

.

.

.

 

دختر که باشی مهربون پدرمیشوی دختر ک باشی آینه مادر میشویدختر ک باشی با چادر نماز شبیه فرشته ها میشویدختر که باشی دلسوز برادر میشویدختر که باشیالگوی نجابت میشویدختر که باشی رنگ خدا میگیریمادر میشویمقدس میشوی
قدر خودمونو بدونیم.
.

.

.

.

 

آن ها چفیه بستند تا بسیجی وار بجنگند
من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم!
آن ها چفیه را خیس می کردند تا نفس هایشان”آلوده شیمیایی” نشود
من چادر می پوشم تا از”نفس های آلوده”دور بمانم!
“بانو چادرت را بتکان قصد تیمم داریم.
.

.

 

 

 

نمازش ک تمام شد چادر را تا کرد و گذاشت در سجاده
موهایش را پریشان کردسرخاب سفیدابی کرد و وارد مجلس مهمانی شد!
فرشته سمت چپ لبخند تلخی زد و ب فرشته سمت راست گفت:
انگار فقط خدا نامحرمـه

 نظر دهید »

وصیت شهید مهدی با کری

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

صيت نامه بنده گناهكار مهدي باكري
بسم الله الرحمن الرحيم
يا الله يا محمد (ص) يا علي (ع) يا فاطمه زهرا (س) يا حسن (ع) يا حسين (ع) يا علي (ع) يا محمد (ع) يا جعفر (ع) يا موسي (ع) يا علي (ع) يا محمد (ع) يا علي (ع) يا حسن (ع) يا حجة (عج) و شما اي ولي‌مان يا روح الله و شما اي پيروان صادق امام يا شهيدان.
خدايا چگونه وصيت ‌نامه بنويسم در حاليكه سراپا گناه و معصيت، سراپا تقصير و نا‌ فرماني‌ام. گرچه از رحمت و بخشش تو نا اميد نيستم ولي ترسم از اين است كه نيامرزيده از دنيا بروم. مي‌ترسم رفتنم خالص نباشد و پذيرفته درگاهت نشوم.
يا رب العفو، خدايا نميرم در حاليكه از من راضي نباشي. اي واي كه سيه‌ روز خواهم بود. خدايا كه چقدر دوست داشتني و پرستيدني هستي. هيهات كه نفهميدم. خون بايد ميشد و در رگهايم جريان مي‌يافت و سلول‌هايم يا رب يا رب مي‌گفت. خدايا قبولم كن. يا اباعبدالله شفاعت.
آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد براي ديدار ربش، ولي چه كنم تهيدستم، خدايا قبولم كن.
سلام بر روح خدا نجات دهنده ما از منجلاب عصر حاضر. عصر ظلم و ستم عصر كفر و الحاد، عصر مظلوميت اسلام و پيروان واقعي‌اش.
عزيزانم اگر شبانه روز شكرگزار خدا باشيم كه نعمت اسلام و امام را به ما عنايت فرموده باز كم است.
آگاه باشيم كه سرباز راستين و صادق اين نعمت شويم. خطر وسوسه‌هاي دروني و دنيا فريبي را شناخته و برحذر باشيم كه صدق نيت و خلوص در عمل تنها چاره‌ساز ماست. اي عاشقان ابا عبدالله، بايستي شهادت را در آغوش گرفت، گونه‌ها بايستي از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بايستي محتواي فرامين امام را درك و عمل نمائيم تا بلكه قدري از تكليف خود را در شكرگزاري بجا آورده باشيم.
وصيت به مادرم و خواهران و برادرهايم و فاميل‌هايم كه بدانيد اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست. به ياد خدا باشيد و فرامين خدا را عمل كنيد. پشتيبان و از ته قلب مقلد امام باشيد. اهميت زياد به نماز و دعاها و مجالس ياد ابا عبدالله و شهدا بدهيد كه راه سعادت و توشه آخرت است.
همواره تربيت حسيني و زينبي بيابيد و رسالت آنها را رسالت خود بدانيد و فرزندان خود را نيز همانگونه تربيت بدهيد كه سربازاني با ايمان و عاشق شهادت و علمداراني صالح، وارث حضرت ابوالفضل، براي اسلام ببار آيند.
از همه كساني كه از من رنجيده‌اند و حقي بر گردنم دارند طلب بخشش دارم و اميدوارم خداوند مرا با گناه‌هاي بسيار بيامرزد.
خدايا مرا پاكيزه بپذير
مهدي باكري

 نظر دهید »

وصف ایت الله بحجت

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

کوچ از این سرای خاکی نیز نتوانست دفتر دلدادگی آیت‌الله العظمی بهجت را به سیدالشهدا ببندد. وصیت کرده بود که از ثلث مانده‌هایش، برای مجلس عزا و روضۀ امام حسین(ع) اقامه شود.
به گزارش مشرق، در شب جمعه، 25 شوال1334، برابر با  2 شهریور 1295، نوزادی به‌دنیا آمد که سال‌ها بعد، قلب بسیاری از شیفتگان علم و معرفت و شیعیان خاندان عصمت و طهارت(ع) را روشن ساخت: آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی بهجت. هنوز شانزده ماه از عمرش نگذشته بود که از دست‌دادن مادر، خانواده‌اش را سوگوار کرد و محمدتقی، آن‌قدر زود طعم یتیمی را چشید که حتی چهرۀ مادر هم در خاطرش نماند.

کربلایی محمود مردی صالح بود و معتمد مردم فومن. زندگی‌ را با درآمد پخت‌وپز کلوچه و نان سپری می‌کرد. او برای مردم فقط یک نانوا نبود، در بسیاری از کارها و اختلاف‌هایی که پیش می‌آمد، چشم امید مردم به کربلایی محمود بود. بااین‌حال، آنچه بیش از این‌ها مایۀ افتخارش بود، طبع روان و ذوق سلیمی بود که با مهر و محبت درونی‌اش به خاندان عصمت و طهارت(ع) همراه شده بود. ثمرۀ این‌ها اشعاری بود که جابه‌جا در محافل حسینی زیر لب‌ها زمزمه می‌شد:

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است

مکن‌ ای صبح طلوع، مکن ‌ای صبح طلوع

هم‌نشینی محمدتقی با پدر و شرکت در مجالس حسینی و بهره‌مندی از انوار اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع)نهال محبت و عشق به آن سرور شهید را در دلش تنومند می‌کرد و سوز و گدازش را افزون. او خود نیز در این مجالس، مداحی و نوحه‌خوانی می‌کرد. این‌چنین بود که از همان کودکی «شوق زیارت» داشت.

 روزی، خواهر بزرگ‌تر که مرهمی بر زخم بی‌مادری محمدتقی بود، تصمیم گرفت با گروهی از زنان همسایه به زیارت مرقد امامزاده‌ای مشرف شود که در نزدیکی شهر بود. او برادرش را نیز به همراه خود برد. در آن امامزاده، سنگ‌ریزه‌هایی بود که مردم آن‌ها را در دست می‌گرفتند و درخواستشان را از ذهن می‌گذراندند. مردم می‌گفتند اگر آن سنگ‌ها در دستشان تکان بخورد، حاجتشان برآورده می‌شود. سنگ‌ریزه‌ها دست‌به‌دست چرخید تا اینکه کسی گفت: «به این کودک هم بدهید». کم‌سن‌وسال بود و فکر نمی‌کرد آن سنگ‌ها را به او هم بدهند. سنگ‌ها را به دست گرفت. نمی‌دانست چه بخواهد؛ ولی نهال محبت حضرت اباعبدالله(ع) آن‌چنان در جانش ریشه دوانده بود که زیارت حضرتش حاجتش شده بود. به ذهنش آمد: آیا به کربلا می‌روم؟ سنگ‌ها لرزید.

چندسالی از آن ماجرا گذشت و در این مدت، محمدتقی در مکتب‌خانه و سپس حوزۀ علمیۀ فومن مشغول به تحصیل شده بود. کمتر از چهارده سال داشت که به کربلا رسید.

در همان روزهای نخست ورود به کربلا، وقتی برای زیارت سیدالشهدا(ع) به حرم مشرف شد، بلندای حالات عرفانی مرحوم نائینی را دریافت و در نماز ایشان نورانیتی را مشاهده کرد که از بسیاری از بزرگان نجف نیز پنهان مانده بود. می‌فرمود:

… دیدم آن بزرگوار خشوع و خضوع عجیبی دارد و در هنگام نماز، احوالات عجیبی را سیر کرد. من پیش‌ از آن، چنین نمازی را ندیده بودم. فقط یک نفر در شهر خودمان بود و پس از او هم که کس دیگری آمد، خبری از آن‌گونه نماز نبود.

در هجده‌سالگی و به قصد تکمیل تحصیلات، به نجف، دیار شیفتگان امیرمؤمنان، علی (ع)، راهی شد و حدود ده سال در آنجا ماند. در طول این مدت، تمام ایام زیارتی را با برخی علما و با پای پیاده به کربلا مشرف می‌شد. در طول مسیر، اغلب در ذکر یا سکوت بود‌. یکی از علما نقل می‌کند: «در راه [کربلا] به منزل خان مصلّی که رسیدیم، نماز صبح را جملگی به ایشان اقتدا کردیم، بااینکه برخی علمایی که همراه ما بودند، از ایشان بزرگ‌تر بودند».

 


زیارت، در نظر او، عملی ظاهری و صوری نبود؛ بلکه در هنگام زیارت واقعاً در محضر زیارت‌شونده حاضر می‌شد. معتقد بود: اگر می‌خواهید زیارت، زیارتی اساسی باشد، باید قلبتان هم همان را بگوید که زبانتان می‌گوید؛ یعنی قلب هم همان چیزی را درک کند که در زیارت‌نامه قرائت می‌شود.زیارت را با آدابش به‌جا می‌آورد و می‌فرمود:از اهم آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات معصومین‰ و مماتشان هیچ فرقی وجود ندارد؛ یعنی الآن هم امام حی است و حرفت را می‌شنود.

*شیخ محمدتقی گیلانی در این مدت، با حضرت آیت‌الله سید علی قاضی  در ارتباط بود

آیت الله علامه سید علی آقا قاضی طباطبایی تبریزی، فقیه، حکیم و عارف کم نظیر و بزرگ شیعه و اسلام است. که شاگردان بزرکی از جمله آیت‌الله بهجت تقدیم عالم اسلام و تشیع کرد.

ده سال در جوار امیرمؤمنان، علی(ع) گذشت. شیخ محمدتقی گیلانی در این مدت، با حضرت آیت‌الله سید علی قاضی  در ارتباط بود؛ بزرگ‌مردی که محضرش همچون چشمه‌ای جوشان، کام تشنۀ طالبان معرفت را سیراب می‌کرد. بیشتر آنان که به مجالسش رفت‌وآمد می‌کردند، خود در مرتبۀ اجتهاد بودند و در راه سیروسلوک ترقی‌ها کرده بودند. با این همه جایگاه، آن بزرگوار داشته‌هایش را از عنایات سیدالشهدا(ع) می‌دانست.

گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی‌ است

اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است

حضرت آیت‌الله قاضی(قده) با برگزاری مجلس روضه در روزهای پنجشنبه، ارادت و عشق خود را به سیدالشهدا† اظهار می‌کرد. شاید آیت‌الله بهجت(قده) رسم برگزاری روضه‌های هفتگی را از استاد آموخته بود.

تا آخرین روزهای زندگی هر جمعه مراسم روضه برگزار کرد؛ تا آخرین جمعه؛ 25اردیبهشت ١٣٨٨. با بدنی رنجور و نحیف، در مجلس روضه نشسته بود. نود و سه سال از عمر مرجع تقلید شیعیان می‌گذشت؛ ولی هنوز خود را محتاج همین بارگاه می‌دانست. حدود پنجاه سال بود که هر جمعه‌، مجلس روضه برپا می‌کرد؛ البته این مجلس غیر از مجالسی بود که در محرم و صفر برگزار می‌کرد. سال‌های آغازین ورود به قم، این مجلس را در منزل خودش برگزار می‌کرد. رفته‌رفته جمعیت مشتاق زیادتر می‌شد و دیگر اتاق‌های کوچک و تودرتوی منزل جواب‌گوی این جمعیت نبود. محل برگزاری روضه‌ها را به مسجد منتقل کردند. خودش تا آخرین جمعۀ عمرش، شرکت‌کنندۀ همیشگی مجلس‌ها بود.

آیت‌الله بهجت در 28 سالگی به درجه اجتهاد رسید

شیخ محمدتقی بهجت، عالمی بیست‌وهشت‌ساله شده و به درجۀ اجتهاد رسیده بود. او در محضر اساتید بزرگی همچون شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، میرزای نایینی، سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ محمدکاظم شیرازی و سید محمد شاهرودی پرورش یافت. تصمیم گرفت که پس از چهارده سال، به زادگاهش فومن، سری بزند. به ایران آمد و ازدواج کرد؛ اما باز هم دلش به سوز کربلا و صفای نجف مشتاق‌تر بود تا به خرمی‌ها و سرسبزی‌های فومن. تصمیم گرفت به عتبات بازگردد، ولی پیش‌ازآن، به قصد زیارت حرم مطهر حضرت معصومه(س) و اطلاع‌یافتن از وضع حوزۀ علمیۀ قم، مدتی در «آشیانۀ اهل‌بیت» مقیم شد. در همین مدت کوتاه، خبر رحلت استادان بزرگ حوزۀ علمیۀ نجف و دگرگونی‌های اوضاع آنجا به گوش او ‌رسید. سرانجام از بازگشت به عتبات منصرف شد و در شهر مقدس قم رحل اقامت افکند.

در ایران نیز برنامه‌اش مشخص و همیشگی بود؛ آن‌چنان‌که اهتمامش به زیارت و توسل به اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) صفت مشهور و بارز او شد. هر روز به زیارت حرم حضرت معصومه(س) مشرّف می‌شد و هر روز هم به‌طور مفصل زیارت می‌کرد. تابستان‌ها هم که به مشهد مشرف می‌شد، مقید بود که هر روز و گاهی دو بار در روز به زیارت امام غریب(ع) برود. قدر این اماکن مقدس را می‌دانست.

مقید بود که زیارت را با همان آدابی که در روایات بیان شده است، انجام دهد. هنگام تشرف به حرم، اذن دخول می‌خواند و اشک را نشانۀ اذن‌‌دادن می‌دانست. معتقد بود که گریه، تنها یک اتفاق فیزیکی نیست، رابطۀ انسان با عالم بالاست و اشک نشانۀ این ارتباط است.

اگر اشکی آمد، علامت این است که به تو اذن داده‌اند.

در زیارت‌ها، «جامعۀ کبیره» و «امین‌الله» هم می‌خواند. آن‌قدر در حرم‌ها زیارت جامعۀ کبیره را خوانده بود که فرزندش در اثر شنیدن این زیارت‌خوانی‌های پدر، فرازهای مختلف آن را حفظ شده بود.

سال‌ها از دوری‌ او از کربلا می‌گذشت. دل در حریم سید شهیدان† مدام در طواف بود و زبان هر روز درودهای بسیاری از عمق وجود بر اباعبدالله(ع) و یاران و اهل‌بیت مظلومش می‌فرستاد، ولی گویا قلبِ واله و شیدای او به این‌ها راضی نمی‌شد. وقتی باخبر می‌شد کسی راهی کربلاست، مبلغی به او می‌داد و از او می‌خواست که به نیت‌هایی که دارد، برایش زیارتی بخواند.

 
هر روز زیارت عاشورا می‌خواند، با صد لعن و صد سلام

استادش، مرحوم غروی اصفهانی را یاد می‌کرد و می‌فرمود که او از خدا خواسته بود تا آخر عمرش، زیارت عاشورایش ترک نشود. با گفتن این ویژگی استاد، گویا حال خود را هم بازگو می‌کرد. همین‌طور هم شد: تا آخرین روزهای عمرش، هر روز زیارت عاشورا می‌خواند، با صد لعن و صد سلام.

وقتی روزهای عمر او را شماره می‌کنیم، زیاد به ‌نظر می‌رسد، اما گویا همۀ این روزها در یک چشم‌برهم‌زدن گذشت. این روزها برایش «تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ» بود و در ثانیه‌ثانیۀ این روزها، اثری از خیر و نیکی به جای نهاد. این‌ها تکه‌هایی از زندگی آن بزرگ‌مرد الهی  بود که آن‌ها را ورق زدیم؛ اما آنچه داشت و جز اهلش ندانستند، بیش از این‌ها بود. همیشه در شهری رحل اقامت می‌افکند که در آن، حرمی از اهل‌بیت(ع)باشد. می‌فرمود: «لا زلت من الحرم الی الحرم» (همواره از حرمی به حرمی رفتم).

در 27 اردیبهشت 1388، روح آسمانی‌اش پیکر خاکی‌‌اش را رها کرد

صبح 29 اردیبهشت 1388، مسجد بالاسرِ حرم حضرت معصومه(س) از جمعیت لبریز شده بود. پیکر مطهرش را در قبر گذاشتند. از میان کفن‌هایی که دوستان و شاگردانش فرستاده بودند، قسمت به کفنی رسیده بود که یکی از مسافران کربلا با پول زیارت‌های نیابتی او تهیه کرده بود.

گذاشتن دو شاخه نخل بر روی کفن از مستحبات است و شاگردان می‌خواستند هیچ مستحبی جا نماند. آن‌ را نیز طلبه‌ای آورده بود. می‌گفت این شاخه‌ها، شاخه‌های نخلی است که سال‌ها پیش، از هستۀ خرمای مجلس روضۀ ایشان به عمل آمده است و سرمای شدید زمستان سال پیش هم آن را از پا درنیاورده است.

دعاها و تلقین‌ها، همه خوانده شد. اولین سنگ‌های لحد را چیدند. آیین تدفین رو به اتمام بود که یکی از ارادتمندان، با پرچمی سرخ رسید. پرچم گنبد حرم حضرت ابوالفضل(ع) را آورده بود. پرچم را روی کفن کشیدند و قبر را پوشاندند.

حتی کوچ از این سرای خاکی نیز نتوانست دفتر دلدادگی‌اش را به سیدالشهدا† ببندد. وصیت کرده بود که از ثلث مانده‌هایش، مجلس عزا و روضۀ امام حسین(ع) اقامه شود. شاید می‌خواست با زبان حال بگوید که حدود نود سال عزاداری و روضه و عرض ارادت به ساحت حضرت اباعبدالله‌الحسین† هنوز کافی نیست؛ چراکه امام «معاوضه کرده است با خدا، معامله کرده است با خدا!».

«طوُبی لَهُ وَ حُسْنُ مَآبٍ»

 نظر دهید »

به یاد بچگی

29 آذر 1396 توسط سپيده راز


سلام اقا

سلام اقای خوبی
خورشید من کی میرسی
جمعه شبی غروبی

بابا بزرگ میگه بیای
تویی که غرق نوری یه لحظه حس نمیکنم
حتی یه لحظه دوری

اقا سلام سلام اقا
سلام اقای خوبی

بابا براتون جمعه ها
یه نذره خوبی داره
همیشه فانوس میبر ه تو کوچه ها میزاره
اسم پر از مهر تو رو که میشنوه یه موقع
گوشه ی چشم های مامان همیشه اشک شوقه
.
.
یه عالمه پیرو جوون چشم به راهت نشستن
یه دنیا عاشق همشون منتظر تو هستن
چشم و چراغ ما بیا
حل کن تو مشکلا رو
خورشید من بیا بیا
روشن کنیم شبا رو
روشن کنیم شبا رو
اقا سلام سلام اقا سلام اقای خوبی
اقا سلام سلام اقا سلام اقای خوبی
اقا سلام سلام اقا سلام اقای خوبی

 نظر دهید »

چگونه از دروغ گفتن بچه ها مون جلو گیری کنیم

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

تا به حال نشنیده ام که هیچ پدر و مادری بگوید فرزند من دروغ نمی گوید در حقیقت دروغگویی مهارتی است که تمام کودکان آن را می آموزند و برای دروغگویی آنان دلیلی وجود دارد.چه وقت بچه ها دروغ میگویند ؟

 

زیر سه سال دروغ گفتن برای بچه ها معنایی ندارد هر چه که به ذهنشان می رسد و هر چه را که نمی فهمند را به زبان می آورند. بین سه تا چهار سال می آموزند که بزرگترها آنچه را که آنان در مورد آن فکر می کنند را درک نمی کنند و نمی توانند راست و دروغ را تمییز دهند. این بدین معنی است که تخیلات برایشان واقعیت دارد و داستانهای غیر ممکن را تعریف می کنند.

 

وقتی دچار مشکل می شونددیگران را سرزنش می کنند و آنها را مقصر می دانند بدون آنکه قصد آسیب رساندن به کسی را داشته باشند. (فرزندم گربه خود را به خاطر کاری که انجام داده سرزنش می کند. بین آنها یک رابطه دوستی ونفرت وجود دارد) . در این مرحله داستانهای طولانی می گویند و در مورد آن اغراق می کنند و این داستانها چیزهایی هستند که بچه ها دوست دارند واقعیت داشته باشند .

والدین بدون هیچ اظهار نظری می توانند به این داستانها گوش دهند و داستان را بنابر واقعیت تعدیل نمایند.

به عنوان مثال اگر فرزند شما می گوید که می تواند در اتاق پرواز کند می توانید به او چنین جوابی بدهید:

 

دوست داشتی که در اتاق پرواز کنی درست نیست؟ چه کار می کردی اگر می توانستی پرواز کنی؟

اگر فرزند شما به این دلیل دروغ می گوید که می خواهد دچار مشکل نشود و یا با گفتن حرفی که دروغاست می خواهد شما را خوشحال کند هرگز عکس العملی نشان ندهید که بفهمد کار اشتباهی انجام داده به سادگی به آنان بگویید که ما باید همیشه واقعیت را بگوییم و اگر واقعیت را بگویند دچار مشکلنخواهند شد و با گفتن واقعیت والدین خود را خوشحال می کنند و به آنان بیاموزید در سن جوانی واقعیت را بگویند و اگر دروغ بگویند مردم به آنها اعتماد نخواهند کرد .

در شروع سنی که به مدرسه می روند بیش از هر چیزی کودکان خیلی دوست دارند والدین خود راخوشحال کنند و این باعث می شود که فکر کنند اگر حقیقت را بگویند والدین خود را ناراحت می کنند.در ابتدای سن 8 سالگی فرق بین واقعیت و تخیل را درست درک می کنند و تا سن 10 سالگی می تواندحس تشخیص بد و خوب خود را قوی تر کنند. در سن 8 سالگی بچه ها آگاهند که دروغگویی اشتباه است و والدین باید فرزندان خود را طوری تربیت کنند که دروغ نگویند.

 

دلایل بسیاری وجود دارد که بچه ها در این سن دروغ می گویند:

1)وقتی می دانند کار اشتباهی کرده اند برای آنکه تنبیه نشوند دروغ می گویند.

2) برای بدست آوردن چیزی که می خواهند.

3) بچه هایی که نسبت به خانواده و دوستان خود وفا دارند برای آنکه از دیگران دفاع کنند و یا آنان رادچار مشکل نکنند دروغ می گویند.

4) با تحت تأثیر قرار دادن دیگران ، زندگی و تجارب آنها دچار هیجان بیشتری می شود .

5) برای آنکه اعتماد به نفسشان بیشتر شود می خواهند خود را بهتر از آنچه که هستند جلوه دهند.

6) دروغ شنیدن از والدین حتی دروغ مصلحت آمیز روی آنان تآثیر می گذارد.

 

فرزندان رفتار والدین خودرا می آموزد و از آنان تقلید می کنند این طرز فکر” آنچه را که می گویم انجام دهید نه آنچه را کهانجام می دهم ” را فراموش کنید چون بچه ها این راه را به راحتی نمی آموزند و چنان رفتار نمی کنند.

 

چگونه تشخیص می دهید که فرزندتان دروغ می گوید؟

این سؤالی نیست که به راحتی بتوان جواب داد به خاطر اینکه بچه ها با یکدیگر فرق دارند. چندین راهنمایی وجود دارد:

 

1) به چهره آنان نگاه کنید وقتی آنان واقعیت را می گویند آرامش دارند در صورتیکه بسیاری از بچه هاوقتی دروغ می گویند عصبی و ناراحت هستند.

2) ساده بودن گفتار :دروغ تمرین شده و با آب و تاب گفته می شود .

3) منطقی بودن: دروغ به دروغ بیشتری برای پشتیبانی شدن نیاز دارد بنابراین با هم تناقض پیدا می کنندو بی مفهومند .

 

چه وقت باید نگران باشید؟

دروغ گفتن مدام نشان مشکلی اساسی می باشد. اگر کودک احساس کند آنها نمی توانند بر نا امیدی وشکست شان فائق آیند برای پوشش دادن این شرایط دروغ می گویند. ممکن است نیاز داشته باشند برایجلب توجه دیگران و داشتن احساس خوب در مورد خودشان داستان اغراق آمیز بیان کنند. شما به عنوان والدین آنها باید راست و دروغ آنها را تشخیص دهید و بدانید که چقدر آنها دروغ می گویند. اغلب دروغ گفتن دلیلی بر نگران بودن است .

با بررسی شرایط ، چگونه دروغ گفتن را متوقف می کنید؟

1) مهمترین چیز آنست که هرگز فرزند خود را دروغگو ننامید به آنچه که به آنان نسبت بدهید عمل میکنند. بیشتر به جای اینکه از فرزندانتان درمورد متن داستان سؤال کنید از او بخواهید داستان خود رامجدد آغاز کند و وقتی داستان مقبول به نظر نمی رسید آنرا متوقف کنید. به فرزندتان فرصتی دهید تاشرایط خود را اصلاح نماید و قابل قبول نبودن دروغگویی را بررسی کند .

2) دروغگویی را نادیده نگیرید.

3) رفتاری صادقانه داشته باشید کودکان دروغ مصلحت آمیزی را که می گویید تقلید می کنند.

4) به خاطرداشته باشید داستانهای بلند را به حساب دروغگویی نگذارید. بچه ها زیر 6 سال خیالات وتصورات خود را بیان می کنند و به هیچ کسی آزاری نمی رسانند. در مورد داستانهای جالب با فرزندتان صحبت کنید آنها می توانند فرق واقعیت و تخیلات را تمییز دهند. وقتی کار اشتباهی می کنند و شما بدان آگاهید از فرزندتان سؤال نکنید چون او را در شرایطی قرار می دهید که دروغ بگوید.

5) وقتی به فرزندتان گفته اید که با گفتن واقعیت دچار مشکلی نخواهد شد نمی توانید آنها را تنبیه کنید.

6) با آرامش از فرزندتان سؤال کنید هر چه بیشتر آنها را تحریک کنید برای محافظت از خود بیشتر دروغ می گویند. به آنان اطمینان دهید که با آنان برخورد شدیدی نخواهد شد.

7) وقتی فرزندتان به سن جوانی رسید بیاموزید که دروغ به رابطه دوستی و سایر روابط آنها آسیب می رساند. مردم به آنها اعتماد نمی کنند (چوپان دروغگو ) بهترین داستان برای گفتن است .

8) مسئله ای که فرزندتان در مورد آن دروغ می گوید می تواند سر نخی برای شناسایی نوع احساسآنان باشد.

9) در مورد دروغهایی که می گویند تنبیه جداگانه ای داشته باشید و عاقبت دروغگویی و رفتار بد راپیشاپیش برایشان روشن کنید.

10)به یاد داشته باشید دروغ را از فرزندانتان جدا در نظر بگیرید آنان فقط به خاطر رفتارشان تنبیه میشوند .

11) صداقت داشتن را تحسین کنید .

12) وظیفه شماست که به فرزندتان کمک کنید تا دروغگویی را رفته رفته کنار بگذارند.

13)محیطی ایجاد کنید تا فرزندتان تمام احساساتش را براحتی بگوید و بیاد داشته باشید آنها را تحسین کنید و اعتماد به نفس آنان را بالا ببرید.

 نظر دهید »

شبای جمعه

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

از کوچکی عشق تو شد برا دلم بهونه ای

اونقده عاشقت شدم همه میگن دیوونه ای

اون زمونا تا می دیدم  دلم اسیر ماتمه

صدایی تو دلم می گفت بیا که باز محرمه

از کوچه های عشق تو خاطره ها تو سرمه

لباس سیام و می بینی این هدیه ی مادرمه

بازم صدایی تو دلم میگه بهار ماتمه

لباس سیام و بیارین ماه خدا محرمه

یه دل دارم مال تو همیشه دنبال تو

از اون قدیم وابسته ی سیاهیه شال تو

دلی که مست عشق توست خسته از این زمونه شد

بوی محرم و شنید یه بار دیگه دیوونه شد

کوچیک بودم که مادرم حرز تو گردنم می کرد

وقتی محرم می اومد لباس سیاه تنم می کرد

بزرگترای من منو به مجلس تو برده اند

هوام و داشته باش اقا منو به تو سپرده اند

مست تؤام مست تؤام باده به پیمانه بریز

کبوتر بام تؤام برای من دونه بریز

هر کی به من دونه بده من سر بامش نمیرم

اگه تو سنگم بزنی از بام تو نمی پرم

حبیب اگر دعا کند بی تو دعا نمی شود

مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی شود

صفا و مروه دیده ام گرد حرم دویده ام

هیچ کجا برای من کرببلا نمی شود   

 

 نظر دهید »

فرق نماز اهل تسنن و شیعه

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

تفاوتهایی میان نماز شیعیان و اهل تسنن وجود دارد؟ لطفا با جزئیات بیان فرمایید:
تفاوت نماز شيعه وسني : درباره تفاوت‌هاي نماز شيعه و سني مطالب بسيار است؛ كه بررسي تمام اين تفاوت‌ها بحث مفصل و طولاني مي‌طلبد اما برخي از آنها اشاره‌ مي‌كنيم:
در اصل تعداد نماز هاي واجب بين شيعه و سني اختلاف نيست، بلكه در جزئيات مسائل و چگونگي انجام نماز و به جا آوردن اذكار نماز اختلافاتی وجود دارد كه به بعضي اشاره مي شود.
1. اذان و اقامه
از نظر اهل‌سنت, اذان گفتن براي نماز صبح, پيش از رسيدن وقت آن, يعني پيش از طلوع‌فجر مستحب است, و لذا آنان پیش از طلوع‌فجر اذان مي‌گويند كه در حقيقت اعلام وقت نافله است تا مردم براي خواندن نماز صبح آماده شوند و پيش از آن, نمازهاي نافله را بخوانند.و چون وقت نماز صبح مي‌رسد يكبار ديگر اذان مي‌گويند و اين اذان براي اعلام داخل شدن وقت نماز صبح است, و پس از آن اقامه مي‌گويند. بنابراين براي نماز صبح دوبار اذان و يك‌بار اقامه گفته مي‌شود. از نظر فقهاي شيعه, اذان بايد پس از داخل شدن وقت گفته شود.اهل‌سنت جمله حي‌علي خيرالعمل را در اذان صبح نمي‌گويند. در برخي از كتاب‌هاي آنان آمده است كه در زمان پيامبراسلام(ص)و زمان خليفه اول, اين جمله در اذان گفته مي‌شد و خليفه دوم از آن نهي كرد و دستور داد در اذان صبح به جاي اين جمله دوبار بگويند: الصلوه خير من النوم. شيعه عبارت اَشْهَدُ اَنَّ عَليً وَلِيُ الله را جزء اذان نمي داند ولي گفتن آنرا جايز مي داند ولي اهل سنت آوردن اين عبارت را بدعت مي شمارند.
2- خواندن بسم الله در اول هر سوره
اهل‌سنت درباره خواندن بسم‌الله در نماز, ديدگاه متفاوتي با شيعه دارند؛ از نظر شيعه, بسم‌الله جزئي از سوره است و بايد خوانده شود و خواندن سوره هاي قرآن بدون بسم الله در نماز سبب بطلان نماز است و ترك آن در نماز جايز نيست. و مستحب است كه حتي در نمازهايي كه آهسته خوانده شود, بسم‌الله در نماز بلند خوانده شود و اين يكي از شعائر شيعه است.
اما از نظر اهل سنت:
ولي بسياري از اهل‌سنت, بسم‌الله را جزء سوره نمي‌دانند, حنفي‌ها و حنبلي‌ها در عين حال كه آن را جزء سوره نمي‌دانند ومي گويند خواندن بسم الله در اول سوره در نماز واجب نيست و ترك آن جايز است.
اما در عين حال خواندن آن را در آغاز حمد و سوره مستحب مي‌دانند؛ ولي به نظر آنها اگرچه نماز جهري باشد مانند نمازهاي مغرب و عشاء بايد بسم‌الله آهسته خوانده شود.
از نظر مذهب حنفي، حنبلي و مالكي: بسم الله در هر سوره ، جزء سوره نمي باشد . اما از نظر شافعي بسم الله جزء هر سوره است و ترك آن در نماز جايز نيست.
3- قرائت سوره فاتحه در دو ركعت اول نمازهاي يوميه:
از نظر شيعه واجب است در دو ركعت اول نماز هاي يوميه سوره فاتحه خوانده شود . اگر سوره ديگري از قرآن به جاي آن خوانده شود، صحيح نيست و نماز باطل است. در دو ركعت سوم و چهارم، نماز گزار مي تواند تسبيحات اربعه بخواند و مي تواند به جاي آن سوره حمد يعني فاتحه را بخواند.
اما از نظر اهل سنت: بنابر مذهب حنفي ، خواندن سوره فاتحه در دو ركعت اول نماز به طور معين لازم نيست، بلكه اگر سوره ديگري به جاي فاتحه خوانده شود ،نماز صحيح است
اما نظر شافعي و مالكي و حنبلي آن است كه خواندن سوره فاتحه در تمام ركعت هاي نماز واجب است، بدون فرق بين دو ركعت اول يا ركعت هاي سوم وچهارم نماز . هم چنين فرق بين نماز واجب و مستحب نمي باشد. در تمام نماز ها و در تمام ركعت ها خواندن حمد به نظر اين سه مذهب واجب است.
4- خواندن سوره بعد از فاتحه:
از نظر شيعه خواندن سوره در ركعت اول و دوم نماز بعد از خواندن سوره حمد (فاتحه) واجب است و بايد يك سوره كامل خوانده شود.
از نظر اهل سنت:
به نظر حنبلي در دو ركعت اول نماز فقط خواندن يك سوره كفايت مي كند ،هر سوره كه باشد، بلكه هر مقداري كه ازآيات قران خوانده شود، كفايت مي كند؛ اگر كسي حمد را هم بخواند، خواندن سوره بعد از حمد واجب نيست.
اما به نظر سه مذهب ديگر، خواندن يك سوره در دو ركعت اول نماز بعد از خواندن سوره فاتحه، مستحب است، نه واجب.
5- جهر و اخفات در نماز:
از نظر شيعه واجب است قرائت حمد و سوره در نماز صبح و مغرب و عشا بلند خوانده شود . در نماز ظهر و عصر واجب است آهسته خوانده شود.
اما از نظر اهل سنت:
به نظر حنفي: جهر و اخفات در نماز واجب نيست، بلكه مستحب هم نيست و نماز گزار مخير است كه قرائت را بلند بخواند يا آهسته.
اما شافعي مطابق با مذهب شيعه در مسئله جهر و اخفات فتوا دارد.
از نظر مالكي و حنبلي، جهر در نماز صبح و مغرب و عشا مستحب است.
6- تكتف: دست گذاشتن روي هم در نماز
از نظر شيعه گذاشتن دست روي هم در نماز باطل است.
اما از نظر مذاهب اهل سنت:
از نظر هر چهار مذهب، دست روي هم گذاشتن در نماز مستحب است ،نه واجب . از نظر مذهب مالكيه ، تكتف جايز است و مستحب هم نيست لكن آزاد گذاشتن دستان در نماز واجب مستحب است.
7- گفتن آمين در نماز:
از نظر شيعه گفتن آمين در نماز حرام است و نماز باطل است.
اما از نظر چهار مذهب اهل سنت مستحب است.
8- خواندن قنوت:
به نظر شيعه در تمام نماز هاي يوميه خواندن قنوت مستحب است.
اما به نظر مذاهب اهل سنت:
به نظر حنفي ها و حنابله: در غير نماز وتر در نمازهاي ديگر قنوت ندارد.
به نظر شافعي و مالكي: خواندن قنوت فقط در نماز صبح مستحب است.
9- برگرداندن صورت به چپ و راست در حال خواندن سلام
شافعي‌ها و حنفي‌ها و حنبلي‌ها عقيده دارند كه مستحب است نمازگزار در حال خواندن سلام نماز, در سلام اول صورت خود را به طرف راست و در سلام دوم به طرف چپ برگرداند, آن هم به اندازه‌اي كه از پشت‌سر صورت او ديده شود. مالكي‌ها نيز اين كار را مستحب مي‌دانند, ولي آن را به سلام آخر اختصاص داده‌اند.از نظر شيعه نمازگزار هنگام سلام نماز نبايد صورتش از قبله منحرف شود.
10- عبور از مقابل نمازگزار.
از نظر اهل‌سنت عبور كردن از مقابل نمازگزار حرام است, حتي در بعضي از كتاب‌هاي حديثي آنان آمده است كه نمازگزار بايد مانع عبور عابر از مقابل خود باشد, اگرچه اين كار به درگيري بكشد, و كسي كه از مقابل نمازگزار عبور مي‌كند شيطان است. به همين جهت وقتي در مكه يا مدينه از مقابل كسي كه نماز مي‌گذارد, عبور كنيد, با اعتراض شديد او و ديگران روبرو مي‌شويد و حتي ممكن است براي اين كار خشونت هم نشان بدهند. بنابراين زائران ايراني بايد از پيش, به اين مسئله توجه داشته باشند.از نظر شيعه عبور از مقابل نمازگزار حرام نيست ولي مستحب است كه نمازگزار حايلي مانند عصا يا تسبيح يا چوب يا ريسمان قرار دهد تا ميان او و كساني كه از مقابل او عبور مي‌كنند قرار گيرد, و اين از باب احترام به نماز و رمز انقطاع از مردم به سوي خداست.
11- از نظر شيعه، سجده بايد بر زمين (خاك و سنگ) و چيزهاي غير خوراكي كه از زمين مي‎رويد باشد و سجده بر خاك از همه بهتر است. ولي اهل سنّت در مورد محلّ سجده توسعه بيشتري قايل هستند و سجده بر فرش، سجاده و… را نيز جايز مي‎دانند.
12- شيعيان و اهل سنت در مقدار خم شدن در هنگام ركوع متفق القولند؛ جز حنفي‎ها كه خم نمودن سر را كافي مي‎دانند.
اركان نماز:
13- اركان نماز را اهل سنّت چهار تا مي‎دانند (قيام و ركوع، سجود و قرائت) و بعضي از آنها نيّت را اضافه نموده‎اند ولي شيعيان اركان نماز را پنج تا مي‎دانند (نيّت، تكبيرة الاحرام، قيام، ركوع، سجود)
14- اهل سنّت مي‎گويند نمازهاي پنجگانه بايد در پنج وقت (ظهر، عصر، مغرب، عشاء، صبح) خوانده شود ولي از نظر شيعه در پنج وقت خواندن افضل و مستحب است.
15- درباره صلوات عبارت آل محمد را اهل سنت از صلوات حذف مي كنند و در تشهد كه صلوات آن واجب است اين عبارت را نمي گويند و نماز ناقص مي خوانند .
16- نماز مستحبي اهل سنت
اهل تسنن به نماز‌هاي مستحبي شب‌هاي ماه مبارك رمضان، تراويح مي‌گويند كه 20 ركعت با 10 سلام خوانده مي‌شود، و چون در هر چهار ركعت به اندازة خواندن يك نماز استراحت مي‌كنند، به اين نماز تراويح گفته مي‌شود. اينها اين نمازها را به جماعت مي خوانند كه بدعت است. چون رسول خدا(ص) نماز مستحبي را به جماعت نمي خواند. اولين بار، عمر اين بدعت را گذاشت؛ و برخي اصحاب گفتند كه اين كار بدعت است. او جواب داد: بدعت خوبي است؛ چه كاري بهتر از خواندن نماز با جماعت؟
هم چنين در موارد ديگر نماز در ذكر هاي ركوع و موارد ديگر نيز اختلافات بين شيعه و سني وجود دارد . ذكر تمام موارد آنها بحث فقهي جدا گانه لازم دارد . همان طور كه در جزئيات بعضي از مسائل بين شيعه و سني اختلاف وجود دارد، بين مذاهب چهار گانه اهل سنت نيز اختلاف است . بين نظر مراجع شيعه نيز اختلاف در فتوي وجود دارد . اين نوع اختلافات براساس اختلاف در مبناي استنباط حكم مي باشد
نسبت به نماز هاي مستحبي و نوافل شيعه نيز مانند اهل سنت به آنهامعتقد است اما در برخي مسايل مانند جماعت خواندن نماز مستحبي اختلاف داشته و شيعه بر اين باور است كه نماز هاي مستحبي را بايد فرادا خواند. وشيعيان بر نماز هاي مستحبي اهتمام دارند.
از نظر شيعه به جز نمازهاى واجب روزانه(17 ركعت)،نمازهاى ديگرى هم‏وجود دارد كه انجام آنها مستحب است و بسيار ثواب دارد و چون اين‏نمازها،اضافه بر نماز واجب است،به آنها نافله و نوافل گفته مى‏شود(نفل،به معناى زايد و افزون است).

 نظر دهید »

وصف حضرت مریم از دید گاه قر آنی

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

سب حضرت مریم
مريم بنت عمران بن ماثان بن سليمان بن داود بن إيشا بن يهوذا بن يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم الخليل می باشد. عمران پدر مریم غیر از عمران پدر موسی می باشد چون نسب عمران پدر حضرت موسی علیه السلام، عمران بن يصهر بن فاهث بن لاوى بن يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم می باشد.[۱]

حضرت مریم عليهاالسلام در قرآن
اصولا در قرآن کریم جز مريم نام هيچ زنى برده نشده[۲] و نامش سى و چهار بار در كلام الله مجيد ذکر شده است.[۳] که البته در غالب موارد به هنگام نام بردن عیسی علیه السلام با نام عیسی بن مریم می باشد. از جمله مواردی که نام مریم به تنهایی برده شده است آیات زیر است:

«يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ»؛ ای مریم! (به شکرانه این نعمت) برای پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوع‌کنندگان، رکوع کن.(سوره آل عمران، آیه 43)
«وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا»؛ و در این کتاب (آسمانی) مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده‌اش جدا شد و در ناحیه شرقی (بیت المقدس) قرار گرفت. (سوره مريم، آیه 16)
«وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ»؛ و (به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برتری داده است. (سوره آل عمران، آیه 42)
إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبين؛هنگامی که فرشتگان مريم را گفتند كه خدا تو را به كلمه خود بشارت مى‌‌دهد كه نامش مسيح (عيسى) پسر مريم است، كه در دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان (درگاه خدا) است.(سوره آل عمران، آیه 45)
ولادت حضرت مریم علیها السلام
جریان ولادت حضرت مریم در سوره آل عمران آيه 35 چنین آمده است: «إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ». ياد كن زمانى را كه زن عمران گفت: پروردگارا! بدرستى كه من نذر كردم براى تو كه اين طفلى كه در شكم دارم محرر (خادم بيت المقدس) باشد پس از من قبول فرما محققا تو سميعى و عالمى به آنچه نذر كردم و قرارداد نمودم.

محرر به معنى حر يعنى آزاد، اشاره به اين كه هيچ شغلى نداشته باشد و ممحض بر عبادت باشد در مسجد كه بيت المقدس است و تنظيفات مسجد بر عهده او باشد.[۴]

به نظر علامه طباطبائی ره نامگذاری مریم نیز خود به خاطر نذر مادر او بوده است:

«كلمه “مريم” در لغت آن شهر، به طورى كه گفته اند به معناى زن عابد است، و نيز زن خدمتكار است، از همين جا معلوم مى شود كه چرا اين مادر دختر خود را بلافاصله بعد از وضع حمل مريم ناميد، و چرا خداى تعالى اين عمل او را حكايت كرد، خواست تا بعد از نوميدى از زاييدن پسرى كه محرر براى عبادت و خدمت باشد بلا درنگ همين دختر را براى اين كار محرر كند، پس اين كه گفت: “سميتها مريم"، به منزله اين است كه گفته باشد: “من اين دختر را براى تو محرر زاييدم” دليل بر اين كه جمله نامبرده به منزله صيغه نذر است، اين است كه خداى سبحان دنبالش اين نذر را قبول نموده و مى فرمايد: “فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً…".
و اين كه بعد از گفتن آن سخن اضافه كرد كه “من او و ذريه او را از شر شيطان رانده شده، به خدا پناه مى دهم” براى اين بود كه او و ذريه اش موفق به عبادت و خدمت كنيسه بشوند تا اسم مريم مطابق با مسمى باشد.»[۵]
در تفسير قمى «تفسير قمى ج 1 ص 101» در ذيل آيه: “إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ…” از امام صادق علیه السلام روايت آمده كه فرمود: خداى تعالى به عمران وحى كرد كه من فرزندى به تو خواهم بخشيد، پسرى تام الخلقة، و پر بركت كه افراد كور مادرزاد و مبتلا به مرض برص را شفا مى دهد و به اذن خدا مردگان را زنده مى كند و من او را رسولى براى بنى اسرائيل قرار مى دهم.

عمران اين جريان را با همسرش حنه در ميان گذاشت و حنه همان مادر مريم است، همين كه مريم را حامله شد پيش خود خيال كرد كه حملش پسر است و وقتى آن را دختر زاييد عرضه داشت: “پروردگارا من او را دختر آوردم و معلوم است كه پسر چون دختر نيست و دختر نمى تواند پيغمبر شود".

خداى تعالى در پاسخش مى فرمايد: “خدا بهتر مى داند كه حنه چه زاييده"، و بعد از آن كه حضرت عیسی علیه السلام را به مريم داد، معلوم شد آن پسرى كه مژده اش را به عمران داده بودند عيسى بوده است.[۶]

سرپرستی حضرت مریم علیها السلام
از كافى مسندا از حضرت امام باقر عليه السلام و حدیث مروى از تفسير على بن ابراهيم مسندا از حضرت امام صادق عليه السلام اينست كه چون مادر مريم او را زائيد در خرقه اى او را پيچيد و آورد در بيت المقدس در نزد انبياء كه آن جا مشغول به عبادت بودند و آن ها بنابر نقل مجمع البيان بيست و نه نفر بودند و شرح نذر خود را بر آن ها بيان كرد آن ها هر كدام طالب شدند كه تكفل او را بنمايند چون پدر مريم كه عمران باشد مقام رياستى بر آن ها داشت حضرت زکریا فرمود: من سزاوارترم بتكفل او زيرا خاله اش در منزل من است راضى نشدند، بنا بر قرعه شد قرعه بنام زكريا درآمد.[۷]

به شرحى كه خداوند در سوره آل عمران مي فرمايد: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَـذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ».

ولادت حضرت عیسی علیه السلام
بعد از آن كه مريم به حد بلوغ رسيد و در حجاب (محراب) قرار گرفت، خداى تعالى روح را (كه يكى از فرشتگان بزرگ خدا است) نزد او فرستاد و روح به شكل بشرى تمام عيار در برابر مريم مجسم شد و به او گفت: كه فرستاده اى است از نزد معبودش، و پروردگارش وى را فرستاده تا به اذن او پسرى به وى بدهد، پسرى بدون پدر و او را بشارت داد به اين كه بزودى از پسرش معجزات عجيبى ظهور مى كند و نيز خبر داد كه خداى تعالى بزودى او را به روح القدس تاييد نموده، كتاب و حكمت و تورات و انجيل اش مى آموزد و به عنوان رسولى به سوى بنى اسرائيل گسيلش مى دارد.

رسولى داراى آيات بينات و نيز به مريم از شان پسرش و سرگذشت او خبر داد، آنگاه در مريم بدميد و او را حامله كرد، آن طور كه يك نفر زن به فرزند خود حامله مى شود، اين مطالب از آيات “سوره آل عمران، آيه 35-44″ استفاده مى شود: آنگاه مريم به مكانى دور منتقل شد و در آن جا درد زائيدنش گرفت و درد زائيدن او را به طرف تنه نخله اى كشانيد و با خود مى گفت: اى كاش قبل از اين مرده و از خاطره ها فراموش شده بودم، من همه چيز را و همه چيز مرا از ياد مى برد، در اين هنگام از طرف پائين وى ندايش داد:

غم مخور كه پروردگارت پائين پايت نهر آبى قرار داده، تنه درخت را تكان بده تا پى در پى خرماى نورس از بالا بريزد، از آن خرما بخور و از آن آب بنوش و از فرزندى چون من خرسند باش، اگر از آدميان كسى را ديدى كه حتما خواهى ديد، بگو من براى رحمان روزه گرفته ام و به همين جهت امروز با هيچ انسان سخن نمى گويم، مريم چون اين را شنيد از آن جا كه فرزند خود را زائيده بود به طرف مردم آمد در حالى كه فرزندش را در آغوش داشت (سوره مريم، آيه 20-27) و به طورى كه از آيات كريمه قرآن برمى آيد حامله شدنش و وضع حملش و سخن گفتن او و ساير شؤون وجودش از سنخ همين عناوين در ساير افراد انسان ها بوده.

مردم و همشهريان مريم وقتى او را به اين حال ديدند، شروع كردند از هر سو به وى طعنه زدن و سرزنش نمودند چون ديدند دخترى شوهر نرفته بچه دار شده است، گفتند: اى مريم چه عمل شگفت آورى كردى!، اى خواهر هارون نه پدرت بد مردى بود و نه مادرت زناكار، مريم اشاره كرد به كودكش كه با او سخن بگوئيد، مردم گفتند: ما چگونه با كسى سخن گوئيم كه كودكى در گهواره است، در اين جا عيسى به سخن درآمد و گفت:

من بنده خدا هستم، خداى تعالى به من كتاب داد و مرا پيامبرى از پیامبران كرد و هر جا كه باشم با بركتم كرد و مرا به نماز و زكات سفارش كرد، مادام كه زنده باشم بر احسان به مادرم سفارش فرمود و مرا نه جبار كرد و نه شقى، و سلام بر من روزى كه به دنيا آمدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده برمى خيزم. (سوره مريم، آيه 27-34)

پس اين كلام كه عيسى در كودكى اداء كرد، به اصطلاح علمى، نسبت به برنامه كار نبوتش براعت استهلال بوده (براعت استهلال به اين معنا است كه نويسنده كتاب در حمد و ثناى اول كتابش كلماتى بگنجاند كه در عين اين كه حمد و ثناى خدا است اشاره اى هم باشد به اين كه در اين كتاب پيرامون چه مسائلى بحث مى شود)، عيسى علیه السلام هم با اين كلمات خود فهماند كه بزودى عليه ظلم و طغيان، قيام نموده و شريعت موسى علیه السلام را زنده و استوار مى سازد و آن چه از معارف آن شريعت مندرس و كهنه گشته تجديد مى كند و آن چه از آياتش كه مردم درباره اش اختلاف دارند بيان و روشن مى سازد.[۸]

حضرت مریم عليهاالسلام در روايات
در تفسير مجمع از امام باقر عليه السلام روايت نموده: جبرئيل امين عليه السلام باذن پروردگار بر جيب لباس مريم دميد و فرزند در رحم او بي درنگ برشد و كمال رسيد همچنان كه جنين در درون مادر ظرف نه ماه بحد رشد مي رسد پس از آن مريم صديقه در خود احساس حمل نمود. آن گاه خاله او همسر زكرياى پيامبر بر حالت مريم آگاه گشت بر او اعتراض كرد مريم از نظر حياء و خجلت از خاله خود از آن مكان خارج شد و نيز از امام صادق عليه السلام روايت شد كه مدت حمل او نه ساعت بطول انجاميد.[۹]
امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت مريم عليهاالسلام سرور زنان زمان خود بوده است، و حضرت فاطمه عليهاالسلام سرور تمام زنان بهشتى، از اولين و آخرين آنها مى باشد.[۱۰]
عبدالاعلى مولى آل سام گويد: شنيدم از امام صادق عليه السلام كه مي فرمود: روز قيامت كه مى شود زن زيبائى را كه به خاطر زيبائيش به فتنه (و گناه) افتاده بياورند، آن زن گويد: پروردگارا تو مرا زيبا آفريدى و به همين خاطر من گرفتار فتنه شدم، مريم عليهاالسلام را برابرش آرند و بدو گويند: آيا تو زيبائى يا اين؟ ما او را زيبا آفريديم و دچار فتنه نگشت.[۱۱]
اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت مریم عليهاالسلام
در سوره تحريم آیه 12: «الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا»: مريم را به خاطر عفتش مى ستايد، و ستايش مريم علیهاالسلام در قرآن کریم مكرر آمده و شايد اين به خاطر رفتار ناپسندى باشد كه يهوديان نسبت به آن جناب روا داشته و تهمتى باشد كه ايشان به وى زدند، همچنین در «وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ» يعنى مريم از زمره مردمى بود كه مطيع خدا و خاضع در برابر اويند و دائما بر اين حال هستند و اگر مريم علیهاالسلام را با اين كه زن بود، فردى از قانتين خواند با اين كه كلمه مذكور جمع مذكر است، بدين جهت بود كه بيشتر قانتين مردان هستند. که منظور از قانتين عموم اهل طاعت و خضوع براى خدا باشد.[۱۲]
در تفسير مجمع البیان از ابى موسى از رسول صلى الله عليه و آله روايت نموده: مي فرمود: بسيارى از رجال به مقام كمال ايمان نائل آمده اند و از بانوان كسى به مقام كامل نرسيده جز چهار بانو:
آسیه دختر مزاحم زوجه فرعون.
مريم دختر عمران.
خديجه دختر خويلد.
حضرت فاطمه طاهرة دختر محمد صلى الله عليه و آله.[۱۳]
یکی از اوصاف حضرت مریم سخن گفتن با فرشتگان: خداوند در سوره آل عمران آیه 45 می فرماید: «إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ» (به ياد بياوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خداوند تو را به كلمه اى (وجود با عظمتى) از طرف خودش بشارت مى دهد كه نامش «مسيح عيسى بن مريم» است، در حالى كه در اين جهان و جهان ديگر صاحب شخصيت خواهد بود و از مقربان است.
وصف دیگر او خوردن روزی بهشتی می باشد.
«فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَـذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ» پس پرودگارش او را به صورت نيكويى پذيرفت، و به طرز نيكويى نشو و نما داد، و زكريا را كفيلِ رشد و تربيت معنوى او قرار داد. هر زمان كه حضرت زکریا در محراب عبادت بر او وارد مى شد، رزق ويژه اى نزدش مى يافت. روزى در كمال شگفتى گفت: اى مريم! اين رزق ويژه براى تو از كجاست؟! گفت: از سوى خداست، يقيناً خدا هر كس را بخواهد، رزق بى حساب مى دهد. (سوره آل عمران، آیه 37)

برگزیده شدن حضرت مریم از سوی خداوند: «وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ» و ياد كنيد هنگامى كه فرشتگان گفتند: اى مريم! قطعاً خدا تو را برگزيده و از همه آلودگى هاى ظاهرى و باطنى پاك ساخته، و بر زنان جهانيان برترى داده است. (سوره آل عمران، آیه 42)
اوصاف دیگر او راست گویی می باشد: «مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلاَنِ الطَّعَامَ انظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الآيَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» مسيح فرزند مريم فقط فرستاده (خدا) بود. پيش از وى نيز فرستادگان ديگرى بودند مادرش نيز زن بسيار راستگويى بود، هر دو غذا مى خوردند (با اين حال چگونه دعوى الوهيت مسيح و عبادت مادرش مريم مى كنيد؟) بنگر چگونه نشانه ها را براى آن ها آشكار مى سازيم، سپس بنگر چگونه آن ها از حق بازداشته مى شوند؟ (سوره مائده، آیه 75)
وصف دیگر در مورد حضرت مریم پاکدامنی او می باشد: «وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ» و داستان مريم دختر عمران است كه بانويى پاك بود، و ما در او از روح خود دميديم و او كلمات پروردگار خود و كتب او را تصديق كرد و از خاشعان بود. (سوره تحريم، آیه 12)
پانویس

 نظر دهید »

سن از دواج از دید گاه مقام معظم رهبری

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

همان طور كه مى دانيد ازدواج يكى از مهمترين مراحل زندگى هر انسانى است و موفقيت يا شكست در آن سرنوشت ساز خواهد بود . آرامش و سعادت انسان در سايه ازدواجِ صحيح است و ما بايد تمام تلاشمان اين باشد كه شرايط يك ازدواج صحيح را براى خودمان فراهم كنيم . يكى از عوامل مهم در ازدواج هم سن ازدواج است . زود و يا دير ازدواج كردن معمولاً عواقبى را به همراه دارد . به طور كلى براى ازدواج دختر يا پسر نمى‌توان سن خاصى را مطرح كرد چرا كه زمان ازدواج هر فردى بر اساس شرائط مختلف شخصى ، فرهنگى ، اجتماعى ، خانوادگى شغلى و مالى وى متفاوت است . ازدواج يك زمان صد در صد معين شده و ثابت براى همه انسان‌ها ندارد . در دو محور سوال شما را جواب مى دهيم . محور اول : مورد سن ازدواج توجه به دو نكته لازم است : . 1 اگر دختر يا پسرى به واسطه ازدواج نكردن به گناه آلوده شود ( گناهانى مثل چشم‌چرانى ، خودارضايى و . . . ) به فتواى تمام مراجع تقليد ازدواج بر او واجب مى‌شود و اگر ازدواج نكند مرتكب گناه شده است . اگر هم شرايط ازدواج را ندارد يابد تمام تلاشش را انجام دهد تا اين شرايط فراهم شود . . 2 به طور كلى در دستورات دينى‌مان ازدواج در سن جوانى توصيه شده است . يعنى اگر فرد شرايط ازدواج را دارد و به بلوغ فكرى و اجتماعى رسيده ، حتى اگر به گناه هم آلوده نمى‌شود ، باز هم خوب است ازدواج كند و از اثرات خوب آن ( مثل برخوردارى از آرامش روانى ) بهره مند شود . پيامبر اكرم ( ص ) مى فرمايند : « هر كس در ابتداى سنين جوانى ازدواج كند ، شيطان فرياد مى‌كند اى واى ! دو سوم دين خود را از شر من حفظ كرد . . . » مستدرك وسائل الشيعه ، ج 14 ، ص . 149 محور دوم : نقش بلوغ در ازدواج براى آن كه فرد بفهمد آمادگى ازدواج را دارد يا نه و آيا زمان ازدواج او فرا رسيده است همانطور كه بيان شد قبل از هر چيز به اين نكته بايد توجه كند كه به فتواى همه مراجع ، اگر انسان به دليل نداشتن همسر به گناه بيفتد بر او واجب است ازدواج كند و اين امر مى‌تواند براى بسيارى از جوانان نشان دهنده اين باشد كه آيا زمان ازدواج او فرا رسيده است يا نه ؟ گذشته از اين ، براى ازدواج لازم است انسان از جهات گوناگون از بلوغ و پختگى برخوردار باشد : بلوغ جسمى و جنسى : شكى نيست كه ظهور بلوغ جسمى و جنسى در افرادى كه قصد تشكيل زندگى مشترك را دارند ، بسيار مهم است زيرا در آنها توانايى فعاليت هاى جنسى را به وجود مى آورد كه سرآغازى براى زندگى بزرگسالى محسوب مى گردد . هنجار بلوغ جنسى براى اكثر دختران ميان 9 تا 14 سالگى است ، در صورتى كه براى اكثر پسران ميان 11 تا 15 سالگى است . بلوغ اجتماعى : برخى از خصوصيات مهم يك جوان كه از نظر اجتماعى رشد يافته محسوب گردد ، عبارتند از : . 1 خودكفا و مستقل باشد و توانايى هدايت اعمالش را داشته باشد . . 2 مسئوليت پذير باشد و از زير بار مسئوليت شانه خالى نكند . . 3 ميانه رو و معتدل باشد . . 4 آينده نگر ، اميدوار و خوش بين بوده و هرگز در برابر ناملايمات و شكست ها روحيه خود را نبازد . . 5 هدف هاى دراز مدت و جهت دار دارد و . . . . بلوغ عاطفى : فردى كه مى خواهد ازدواج كند بايد به اين فهم و درك برسد كه عواطف كودكانه و حساسيت هاى بيجا را از خود دور كرده و زبان عاطفى معقولى را انتخاب كند . همچنين بايد بياموزد كه در مقابل مسايل مختلف ، واكنش يا عكس العملى معقول را جانشين واكنش هاى هيجانى كند . بلوغ اخلاقى : در دوران بلوغ رشد اخلاقى ، مواضع رفتارى نوجوان ( جوان ) تا حد زيادى صادقانه و دور از ريا و تظاهر است كه بيدارى فطرت و وجدان به همراه بيدارى مذهبى در اين زمينه نقش اساسى دارد . رفتارش در اجتماع بر خلاف آنچه در خانواده مى بينيم كنترل شده و با وقار است . سعى دارد قول و قرارش منظم و پيوسته باشد . قيد و شرط و قواعد منطقى بزرگتران را مى پذيرد و عمل مى كند . بلوغ ذهنى : جوان در اين شرايط بايد مستدل باشد . سخنانش از روى دليل و برهان باشد و براى ابراز عقايد خود دليل آورد . بلوغ فرهنگى : در دوران بلوغ ، جوان تشنه معلومات و اطلاعات است ، مى خواهد از همه امور و مسائل سر در آورد و به فلسفه روشن و دقيق زندگى دست يابد . به عنوان مثال ادبى سخن بگويد و يا در دانش هاى گوناگون تبحر يابد ، تا مورد لطف و ستايش دوستان و اطرافيان قرار گيرد . نكته مهمى كه لازم است به آن توجه شود آن است كه برخوردارى از اين شرايط به معناى اين نيست كه فرد در همه اين زمينه‌ها به حد اعلاى كمال رسيده باشد تا بتواند براى ازدواج اقدام كند . آن چه مهم است آن است كه فرد ، ميزانى از اين امور را داشته باشد تا در ادامه زندگى و با تشكيل زندگى مشترك خود را از جهات گوناگون بلوغ اجتماعى ، عاطفى ، اخلاقى ، و ذهنى رشد دهد و به كمال برساند . كتاب هاى معرفى شده را نيز مطالعه فرماييد . 1 - جوانان و انتخاب همسر على اكبر مظاهرى 2 - ازدواج آسان و شيوه همسردارى محمد محمدى اشتهاردى 3 - ازدواج آسمانى على اكبر مظاهرى 4 - ازدواج پايدار كاظمى حقيقى 5 - ازدواج در اسلام مصطفى كاشفى خوانسارى 6 - ازدواج و روابط زن و مرد نجفى يزدى 7 - پيوند دو قلب يا راهنماى ازدواج مهدى پاكزاد 8 - جوانان و ازدواج - زندگى بهتر سيد احمد واحدى 9 - جوانان ، ازدواج و مسايل جنسى روح اللّه خالقى 10 - راهنمايى ازدواج بهزاد رحمتى 11 - همسران برتر ، غلامعلى افروز 12 - انتخاب همسر ، ابراهيم امينى 13 - ازدواج مكتب انسان‌سازى ،

 نظر دهید »

آثار نماز اول وقت

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

به عنوان مثال پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

بنده‌ای نیست که به وقت‌های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می‌کنم: برطرف شدن گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش.[۱]

همچنین در حدیث داریم به هنگام ظهر درهای آسمان گشوده می‌شود و درهای بهشت باز می‌گردد و دعا مستجاب می‌شود؛ پس خوشا به حال کسی که در آن هنگام برای او عمل صالحی بالا رود.[۲]

در حدیثی دیگر از حضرت صادق(ع) آمده است که فرمودند: «… بهترین ساعت‌های شب و روز، وقت‌های نماز است.» سپس فرمودند: «چون ظهر می‌شود درهای آسمان گشوده شده و بادها می‌وزند و خداوند به خلق خود نگاه می‌کند. هر آینه من بسیار دوست دارم که در آن هنگام، عمل صالحی برای من بالا رود.» آنگاه فرمودند: برشما باد به دعا کردن بعد از نمازها، چرا که آن مستجاب می‌شود.[۳]

امام صادق(ع) همچنین فرمودند:

شیعیان ما را در سه چیز بیازمایید: در اوقات نمازشان، که چگونه بر آنها مواظبت می‏‌کنند؛ در اسرارشان، که چگونه آنها را از دشمنان ما حفظ می‏‌کنند و در اموالشان، که چگونه با آن به برادران خود کمک می‏‌کنند.[۴]

پیامبر خدا(ص) نیز می‌فرمایند: «در دینداری مرد همین بس، که بر گزاردن نمازها بسیار مواظبت کند.»[۵]

 

 نظر دهید »

ما همیشه ایستاده ایم

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

 نظر دهید »

خواص انار

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

1. پوست و ریشة انار ضدکرم

2.انار معتدل، مقوی، ملین، ادار آور و ضد تشنگی

3.اگر بعد از غذا انار شیرین خورده شود رنگ چهره زیبا و غذا آسان هضم می‌شود.

4 کسانی که لاغر هستند خوردن انار برای آنها مفید است البته نوع شیرین آن

5 انار شیرین برای کسانی که یرقان دارند مفید است، یک ساعت قبل یا بعد از غذا میل شود.

6 انار شیرین سرفه را تسکین می‌دهد و صدا را باز می‌کند (برای کسانی که آواز می‌خوانند)

7انار شیرین خارشهای بدن را تسکین می‌دهد.

8 طبع انار ترش سرد است.

9 مقوی معده و کبد است، البته انار شیرین

10کسانی که زخم معده دارند انار ترش ممنوع است. به طور کلی زیاده‌روی در مصرف انار ترش امکان به وجود آمدن زخم معده را دارد.

11 جهت درمان زخمهای دهان روزی چندبار آب انار ترش را در دهان نگه داشته و مزمزه نمایید.

12 جهت درمان زخم داخل بینی یا گوشت اضافی روی زخمها آب انار ترش را بجوشانید تا غلیظ شود، سپس با عسل مخلوط نمایید و بر روی آنها بمالید.

13 رب انار مقوی بدن و چاق کننده است.

14 رب انار یبوست می‌آورد.

15 خوردن انار غم و اندوه را از بین می‌برد.

16 کسانی که میل به خوردن خاک و چیزی دیگر دارند با خوردن رب انار از بین می‌رود.

17 خانمهای حامله اگر در دوران حاملگی رب انار بخورند ویار آنها از بین می‌رود.

18 برای از بین بردن ترشحات سادة زنانگی از دمکردة گل انار روزی 2 استکان استفاده شود. 5 گرم گل خشک در 200 سی‌سی آب جوش 20 دقیقه دم کرده، بنوشید.

19 برای کسانی که خروج مقعد دارند پوست انار خشک یا تازه را در آب بجوشانند صاف کرده و بعد از هر بار اجابت مزاج در داخل آب نیمگرم یا سرد آن بنشینند. برای کسانی که بواسیر دارند این عمل مفید است.

20 کسانی که کرم دارند حدود سه یا چهار گرم پوست انار را با یک لیوان آب گرم میل نمایند. بهتر است یبوست نداشته باشند اگر چنانچه یبوست دارند یک روز قبل از خوردن پودر پوست انار مسهل یا سوپ‌های ملایم بخورند و 2 ساعت بعد از خوردن پودر پوست انار مقداری سوپ میل شود.

21 کسانی که کم خون هستند یا احساس خستگی زیاد می‌کنند از دم کرده یا جوشاندة برگ انار به عنوان چای استفاده (10 گرم در 250 سی‌سی آب) کنند.

22  دم کردة برگ انار میگرن را برطرف می‌نماید. 5 عصر و آخر شب یک لیوان میل شود. 5 گرم گل انار در یک لیوان آب جوش دم کرده.

23 برای درمان کرم کدو بین 60 تا 90 گرم پوست خشک کردة ریشه با ساقة انار را در 2 لیوان آب به مدت 2 شبانه روز خیس کرده سپس با حرارت ملایم آن را جوشانده تا آب به یک لیوان برسد، سپس صاف نموده در 2 یا 3 نوبت با کمی عسل مخلوط کرده میل شود. بعد از آن بیمار هنگام اجابت مزاج بر روی یک ظرف آب نیم گرم بنشیند تا کاملاً کرم کدو که همانا سر آن می‌باشد دفع گردد زیرا اگر سر آن باقی بماند مجدداً رشد می‌نماید. اما برای از بین بردن کرم کدو داروهای شیمیایی البته زیر نظر پزشک بهتر است. 

24 در موقع خوردن جوشانده پوست انار از خوردن روغن کرچک خودداری شود. زیرا ممکن است ایجاد مسمومیت نماید.

25 جوشاندة پوست انار جهت ترشحات سفید خانم‌ها مفید است.

26 از ترکیب گلهای له شدة انار با روغن کنجد برای سوختگی استفاده می‌شود.

27 طبع انار سرد و تر است.

28 پوست آن سرد و خشک است.

29 انار شیرین طبیعت سرد، معتدل و کمی تر دارد.

30 انار تولید کنندة اخلاط صالح است. همانا دو گونه خلط وجود دارد یکی مفید و دیگر غیر مفید که انار تولید کننده نوع مفید آن است.

31 برای رفع درد سینه یا سرفه خشک سر انار را سوراخ کرده سپس روغن بادام شیرین داخل آن ریخته و روی آتش بگذارند تا روغن جذب شود آن گاه بخورند بسیار خوب است.

32 انار ترش نیروی جنسی را کاهش می‌دهد.

33 عصارة گل انار و گلاب برای ورم چشم مفید است. بصورت ضماد با احتیاط مصرف شود.

34 گل انار با آب بارهنگ برای زخمهای آلات تناسلی آقایان مفید است. گل انار + عرق بید + عرق بیدمشک + عرق کاسنی + بارهنگ سپس زخم را بشویید.

35 به جای گل ما می‌توانیم از پی سفید داخل انار استفاده کنیم. (مورد شماره 34)

36 کسانی که می‌خواهند نوزادی زیبا داشته باشند در دوران حاملگی در فواصل غذا و ظهر و شب انار بخورند.

37 خوردن انار مستی را رفع می‌کند.

38 انار جهت صفرا و تب صفراوی مفید است. قبل از غذا میل شود.

39 بهترین موقع خوردن انار صبح ناشتا با کمی گلپر است.

40 جوشاندة گل انار درمان کنندة پیوره و خون ریزی لثه می باشد.

41 پودر پوست انار برای التیام زخمهای کهنه مفید است.

42 کسانی که مزاج گرم دارند انار ترش برای آنها مفید است.

43 اگر انار با دانه خورده شود از صدا کردن شکم جلوگیری می‌کند.

44 امام صادق (ع) می‌فرمایند: بخورید انار را با پرده‌های وسط آن تا معده را صیقل دهد و هوش را زیاد کند.

45 حضرت علی(ع) می‌فرمایند: به کودکان خود انار دهید تا زودتر به سخن آیند.

46 کسانی که بیماری قند دارند از انار استفاده کنند.

47 اگر آب انار را با شکر و نشاسته و صمغ عربی و روغن بادام بجوشانیم و نیم گرم میل شود باز کنندة ادرار و تقویت کنندة دستگاه ادرار و مثانه است.

48 انار دفع کنندة مضرات دخانیات می‌باشد.

49 اگر انار را با پوست و دانه به طور سالم بپزند و سپس کوبیدة آن را در محل خارش بگذارند خارش را برطرف می‌کند.

50 اشخاصی که دارای طبع سرد و تر هستند بعد از خوردن انار کمی زنجبیل با نبات بخورند.
 
 

 نظر دهید »

احترام پدر و مادر از دید گاه اسلام

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

پدر و مادر به عنوان دو انسان فداكار و زحمتكش كه تمام بار مسئولیت های مربوط به تربیت فرزند را بر دوش دارند، در نزد خداوند از جایگاه منحصر به فردی برخوردار هستند به طوری كه در چندین آیه قرآن كریم، بر لزوم اطاعت و تكریم آنها فرمان داده شده است و ذات باری تعالی نام آنان را در ردیف نام خود قرار داده و بر رعایت مقام و منزلت آنها تأكید نموده است. در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح موضوع احترام، به پاره ای از تأكیدات قرآن درخصوص ضرورت تكریم پاسداشت مقام پدر و مادر اشاره كرده است كه اینك با هم آن را از نظر می گذرانیم.
جایگاه احترام در جامعه و رفتارهای انسانی
احترام در حوزه كنش های ارتباطی از جایگاه خاصی برخوردار است. اصولا انسان های بی احترام نمی توانند اجتماعی را تشكیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعه دارای جایگاه و اهمیت خاصی است. باحفظ حریم ها و حرمت هاست كه زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم می شود. به هر حال دو شخص، شخصیت ها و اندیشه ها و خواسته ها و منافع و نیازهای مستقل و جداگانه ای دارند و گاه این تفاوت ها خود عامل مهمی برای اختلاف و جدایی است. از این رو برخی از اندیشمندان چون استاد مرتضی مطهری بر این باور هستند كه اصل، در میان انسان اختلاف است و تنها با بهره گیری از اصولی انسانی می توان آن را به اتحاد تبدیل كرد.
علامه طباطبایی خاستگاه و ریشه آن را در اصل استخدام می داند و بر این نكته تأكید می ورزد كه استخدام، خود عاملی مهم در ایجاد اختلافات و هم چنین ایجاد و پدیداری جوامع است. به این معنا كه دو شخص با دو شخصیت مستقل و متفاوت با یك دیگر، اختلاف طبیعی دارند ولی از آن جایی كه می كوشند منافع خود را كه به تنهایی قابل دست یابی نیست با استخدام و بهره گیری از دیگری برآورده سازند و لذا با دست كشیدن از برخی خواسته های كوچك تر و ریزتر و كوتاه آمدن از برخی دیگر، اجتماع را تشكیل می دهند تا با بهره گیری و استخدام دیگری به خواسته ها و منافع بزرگ تری دست یابند. البته استخدام و ایجاد اجتماع، پیامدهای نابهنجار و تضادهایی را به همراه دارد كه گاه به تنازع و حتی درگیری های خشونت آمیز می انجامد. از این روست كه قانون برای جلوگیری از افزایش اختلافات و تنازع به وجود آمد.
به هر حال اصول اجتماع بر پایه احترام متقابل و حفظ قانون و رعایت آن نهاده شده است. البته پیش از این كه قانون حضور یابد احترام متقابل است كه پایه های اجتماع را حفظ می كند و جامعه را معنا می بخشد. دو شخص، تنها زمانی نیاز به قانون می یابند كه نتوانند با توجه به اصول انسانی و ظرفیت های عاطفی و اخلاقی با یك دیگر تعامل سازنده داشته باشند و كنار بیایند.
زمانی قانون پا به میدان می گذارد كه عواطف و اصول اخلاقی انسانی نتواند تعامل را در موقعیت خود به درستی حفظ و برقرار كند. از این زمان است كه عقل به شكل قانون حضور می یابد و با اصول خشك و غیرعاطفی و احساسی می كوشد تا تعادلی میان دو سوی درگیری برقرار كند.
بنابراین احترام كه خاستگاهی عاطفی و احساسی دارد عاملی مهم و اساسی در حفظ تعادل اجتماعی و بقای ارتباط میان دو شخص و یا اشخاص و یا گروه های اجتماعی به شمار می آید.
خانواده، اجتماعی متفاوت
مسئله زن و شوهر در تحلیل قرآنی از هر اجتماع دیگری متفاوت است و تحلیل و تبیین دیگری دارد. اصولا نمی توان روابط زن و شوهر را براساس روابط اجتماعی ای سنجید و یا تحلیل كرد كه بیرون از دایره زن و شوهری هستند.
زن و شوهر در تحلیل قرآنی تنها برای استخدام اجتماع، خانواده تشكیل نمی دهند تا اصول اجتماعی آن را همانند دیگر اجتماع فرض كرد و یا اصول اجتماعی بیرون از دایره خانواده را بدان تعمیم و گسترش داد. بررسی این مطلب فرصت دیگری را می طلبد ولی در كوتاه سخن می توان گفت كه خانواده از نظر قرآن تنها نهادی است كه بر پایه عاطفه و احساس شكل می گیرد و مرد در تحلیل قرآنی تنها با زن آرامش و سكونت می یابد و زن بی مرد اصولا قوام نمی یابد و بی بهره گیری از تكیه گاهی به نام شوهر اصولا نمی تواند برپا باشد. از این رو زن برای قوام خویش به مرد نیاز ذاتی دارد و مرد برای دست یابی به آرامش درون، نیاز ذاتی به زن دارد بر این اساس اجتماع زن و شوهر را نمی توان در دایره دیگر اجتماع دید. اصول و معیارهای ایجادی و پایداری آن با دیگر اجتماعات، تفاوت اساسی دارد و تنها وجه مشابهت آن در همان جمع و اجتماع دوتن البته با دو جنسیت مخالف و متفاوت یعنی زن و مرد است.
هر اجتماعی حتی اجتماع زن و شوهر و خانواده (دراین جا شامل فرزندان نیز می شود) براساس اصل احترام متقابل قوام می یابد و پایدار می گردد. از این روست كه احترام در همه حوزه های اجتماعی از خرد تا كلان نقش سازنده و اساسی ایفا می كند.
احترام در آموزه های قرآنی
احترام از واژه های غیرمصرح قرآنی است كه از ریشه حرم و حرمت گرفته شده. حریم چاه به معنای آن محدوده ای است كه نمی توان بدان نزدیك شد و كسی حق تصرف و حفر چاه دیگر در آن محدوده را ندارد.
حرمت شخص به معنای چیزی است كه شخص از آن حمایت و دفاع می كند. احترام براین اساس چنان كه در اصطلاحات عرفی نیز آمده به معنای تعظیم و تكریم و گرامی داشت شخص است كه بی ارتباط با معنای لغوی آن نیست؛ زیرا شخص یا هر چیز دیگری كه محل احترام است، از نظر مردم دارای حرمت و حریمی است كه می بایست آن را حفظ كرده و هتك آن نكرد.
چنان كه گفته شد در قرآن این اصطلاح با لفظ احترام به كار نرفته ولی مفهوم آن به شكل اصطلاحات دیگر و یا بیان مصداقی احترام، تبیین و توصیه شده است. از این رو در آیات قرآنی سخن از حرام به معنای محترم شمردن ماه های خاص (توبه آیه 5)، نفس و جان آدمی (انعام آیه 151) خانه خدا (مائده آیه 97) و نیز تكریم (علق آیه 3 و اسراء آیه 70) و احسان و نیكوكاری (بقره آیه 83 و نساء آیه 36) و توقیر و بزرگداشت (فتح آیه 9) و تعزیز (همان) و تعظیم (حج آیه 30 و 32)، بسیار آمده كه همه این ها همان مفهوم احترام اصطلاحی را به گونه ای بازگو می كند.
قرآن در برخی از موارد با بیان مصادیق، به بازگویی احترام پرداخته و با تبیین موضوعی و مصداقی، مردمان را به عملی كردن احترام توجه داده است. به سخن دیگر احترام را تنها در حوزه گفتاری نگه نداشته و به حوزه عمل و رفتار اجتماعی سوق داده است تا شخص در كنش ها و واكنش های رفتاری، هنجار خاصی را به عنوان احترام مراعات نماید. به عنوان نمونه همان گونه كه از صلوات فرستادن بر پیامبر به زبان و دل به عنوان نوعی احترام و تكریم آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) یاد كرده (احزاب آیه 56 و نور آیه 27) و یا از سلام و تحیت گفتن زبانی سخن گفته است، (نساء آیه 86) از سجده كردن (یوسف آیه 100) اذن و پیش اجازه (احزاب آیه 53 و نور آیه 27) به عنوان نمودهای خارجی و عملی احترام یاد نموده است.
عدم تقدم بر دیگری، بلند نكردن صدا در برابر دیگران و آرام سخن گفتن، از دیگر نمونه های مصداقی احترام است كه قرآن به آن اشاره كرده است.این آیات هرچند كه درباره چگونگی احترام گزاری به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است ولی می توان آن را به دیگر افراد نیز تعمیم داد.
در عرف مردم، روش های دیگری برای احترام وجود دارد كه هریك با توجه به سنت ها و آداب اجتماعی و فرهنگی مردم هر منطقه و یا هرجامعه متفاوت است. بلند شدن و یا دست به سینه بودن و یا بوسیدن پای والدین از نمونه هایی است كه در جوامع مختلف برای احترام گذاشتن استفاده می شود.
انسان، نیازمند احترام
انسان به طور طبیعی احساس نیاز می كند كه مورد توجه و احترام و تكریم قرار گیرد. گرایش ذاتی انسان به این است كه آبرومند و با كرامت و با شخصیت و اعتبار اجتماعی باشد و از سوی مردم تكریم شود و آبروی وی حفظ و حرمت هایش پاس داشته شود. در داستان یوسف و زن عزیز مصر به این نكته به روشنی اشاره شده است. با آن كه عمل خلاف و ناهنجاری از سوی همسر عزیز صورت گرفته اما وی از یوسف(علیه السلام) می خواهد كه به پاسداشت آبرو و حیثیت اجتماعی از بیان داستان و رخداد خودداری كند. (یوسف آیه 29) هم چنین حضرت لوط(علیه السلام) از مردم خویش می خواهد كه به خاطر حفظ احترام و پاسداشت آن، از تعرض به میهمانان وی خودداری كرده و او را نزد میهمانانش شرمنده نسازند. (حجر آیه 68 و 69)
قرآن از مردم می خواهد كه برای حفظ آبرو و حرمت و احترام خویش به اعمالی نپردازند كه موجبات خواری و بی احترامی شان را فراهم می آورد و آبروی آنان را در دنیا و آخرت از بین می برد. (نور آیه 4 و 23 و نیز نساء آیه 148 و زمر آیه 25)
از نظر قرآن احترام به دیگران و بی احترامی به آنان دارای آثار وضعی و تكلیفی و نیز پاداش و كیفر خاصی است. در برخی از آیات قرآنی به اثر وضعی بی احترامی، اهانت و تحقیر دیگران در آخرت اشاره شده است. (مطففین آیه 29 تا 36) در برخی دیگر نیز اشاره شده كه كاهش نعمت و عدم جلب سود و یا خیر، به علت و سبب بی احترامی و عدم پاسداشت امری بوده است كه می بایست حرمت و احترام آن نگه داشته می شد. (حج آیه 30)
جایگاه تكریم پدر و مادر در نزد خداوند
احسان و تكریم به پدر و مادر از جایگاه بسیار بلندی برخوردار است و خداوند همواره پس از بیان حكم وجوب پرستش خدای یگانه، به احترام و تكریم پدر و مادر اشاره كرده و حكم می كند: و بالوالدین احسانا (بقره آیه 83 و نیز نساء یه 36)
قرآن در آیه 83 سوره بقره احسان به پدر و مادر را به عنوان پیمان خداوند با بنی اسرائیل یاد كرده است و می فرماید: و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الاالله و بالوالدین احسانا؛ و هنگامی كه از بنی اسرائیل پیمان و عهد گرفتیم كه جز خدا را نپرستند و به پدر و مادر احترام گذارند و احسان و نیكی كنند.
در این آیه و نیز در چهار مورد دیگر از جمله در سوره اسراء آیه 23 هنگامی كه خداوند به مردمان فرمان می دهد كه تنها او را بپرستند، بی درنگ حكم و فرمان احسان و نیكی به پدر و مادر را مطرح می سازد كه بیانگر میزان اهمیت و جایگاه احسان به پدر و مادر در پیشگاه خداوند است. به این معنا كه پرستش خدای یگانه و احسان به والدین در كنار هم آمده تا مردمان از جایگاه پدر و مادر آگاه شوند.
اگر خداوند به عنوان آفریدگار و پروردگار می بایست پرستش شود، پدر و مادر نیز به عنوان واسطه فیض وجود و نعمت های خداوندی بر انسان، باید مورد احترام و احسان قرار گیرند. از این رو خداوند امور چندی را كه می تواند نسبت به خدا و پدر و مادر به جا آورده شود در كنار هم می آورد. به سخن دیگر اگر عبودیت و پرستش كسی غیر از خدا جایز بود آن شخص همان والدین هستند و از آن جایی كه چنین امری كفر و شرك است خداوند فرمان می دهد كه به جای پرستش ایشان در حق آنان احسان شود. احسان، برترین حالتی است كه پس از پرستش می توان تصور كرد. به این معنا كه احسان مرتبه دوم پرستش است و اگر پرستشی به غیر خدا جایز بوده حكم به آن می شد و چون امكان پذیر نیست مرتبه دوم آن مورد تأكید قرار گرفته است. امور دیگری كه جایز است انسان هم نسبت به خدا و هم غیر خدا به جا آورد، خداوند در آیات قرآنی به آنها فرمان داده و از مردمان خواسته است تا آنها را انجام دهند. از این رو در آیه 14 سوره لقمان فرمان می دهد: ان اشكر لی و لوالدیك؛ از من و پدر و مادرتان تشكر كنید.
برخی از مفسران باتوجه به نكره بودن احسان در آیه 23 سوره اسراء بر این باورند كه نكره آوردن به معنای آن است كه فرزندان می بایست در همه امور در حق آنان مراعات احسان را بكنند و چیزی را فروگذار نكنند. این حكم قرآنی اختصاصی به مؤمنان نداشته و همه انسان ها را دربرمی گیرد. قرآن به این شیوه دیگرانی را كه ایمان به قرآن و خدا ندارند تشویق می كند كه حداقل در حق پدر و مادر خویش به حكم وظیفه انسانی، احسان و احترام بگذارند.
روشهای احسان و تكریم والدین
احسان و احترام به پدر و مادر باتوجه به سنت ها و فرهنگ ها متفاوت است ولی اصولی انسانی است كه می توان در همه جا آن را یافت و بدان پای بند بود.
برخورد پسندیده براساس عرف هر جامعه و به كارگیری واژگان زیبا و شیوا، تواضع و فروتنی در برابر آنان، مهربانی و محبت، دعای خیر كردن برای ایشان، دوری از درشت گویی و یا حتی به كار نبردن واژه اف و خسته شدم و آخ و دیگر اصوات نابهنجاری كه ایشان را ناخوش آید از جمله روش های احسان و اكرام و احترام به پدر و مادر است.
فریاد زدن و درشتی كردن و اف و اخ كردن و اعتراض نمودن و دشنام و ناسزا دادن و پیشی گرفتن از ایشان در نشستن و دراز كشیدن و امور دیگر می تواند از مصادیق بی احترامی به آنها باشد كه می بایست از آنها پرهیز كرد.اطاعت كامل از پدر و مادر امری است كه قرآن بدان فرمان داده و تنها موردی كه استثنا شده و شخص می تواند از دستور پدر و مادر اطاعت نكند و با حفظ احترام ایشان از آن سرپیچی كند دستور آنها به كفر خداست كه در این مورد می توان از حكم و فرمانشان اطاعت نكرد. اما در همأ موارد دیگر می بایست از ایشان اطاعت كرد و فرمان برد.
در روایت اهل بیت(علیه السلام) احترام به پدر و مادر و احسان به ایشان به معنای برخورد نیكو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست، و ابراز قول كریم به معنای طلب مغفرت آمده است.
تعبیر جناح الذل نیز نگاه با رأفت و رحمت و دوری از نگاه های تیز و تند و بلند نكردن صدا و بالا نبردن دست و پیش نیفتادن از آنان معنا شده است. (كافی ج2 ص715 تا 316) بر جای بلند و برتر نشاندن از دیگر روش های تكریم و احسان به پدر و مادر و احترام نهادن به آنان است كه از آیه 010 سوره یوسف می توان آن را به دست آورد.به هر حال تكریم و احترام به پدر و مادر امری است كه بیش از هر كار دیگری بدان تأكید شده و نمی توان از آن چشم پوشید. نادیده گرفتن و بی احترامی به ایشان در این دنیا موجب می شود تا شخص گرفتار مصیبت ها و بلایا گردد و خیر و بركت از زندگی او برود و در آخرت نیز خوار و ذلیل شود.

 نظر دهید »

ازدواج از دیدگاه اسلام

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

رهای انتخاب همسر از نگاه پیامبر اکرم(ص)

ازدواج در نگاه هر کس معیارهایی دارد. با این حال، معیارهایی که بزرگان دین معرفی کرده اند، سالم ترین و مطمئن ترین معیارها است.

شرط اول؛ ایمان
در اسلام شرط اول انتخاب همسر ایمان و تقوا معرفی شده است. دین بنیان خانواده را حفظ می کند و همسر باتقوا بیشتر از همسری که تقوای کمتری دارد، می تواند اعتماد و آرامش شما را تامین کند. بنابراین پرهیزگاری شرط اول ازدواج از نگاه ائمه و معصومین است. کسی که پایبند به دین نباشد هیچ ضمانتی وجود ندارد که به رعایت حقوق همسر و زندگی مشترک پایبند باشد. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که: وقتی کسی که به خواستگاری می آید و اخلاق و دین اش مایه رضایت است به او زن دهید که اگر چنین نکنید، فتنه و فساد زمین را پر خواهد کرد. (نهج الفصاحه ، ح247)

در حدیث دیگری از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که: با زن به خاطر 4 چیز ازدواج می شود: مال و ثروتش، زیبایی اش، دینداری اش و اصل و نسب خانواده اش؛ و تو با زنان متدین ازدواج کن. (کنز العمال . ح44602)

 حس خلق
توصیه بعدی اسلام درباره ملاک های ازدواج، حسن خلق است. مردی در این زمینه با امام رضا (علیه السلام) مشورت نمود و عرض کرد: یکی از بستگانم از دخترم خواستگاری کرده ولی اخلاق بدی دارد. حضرت فرمود: اگر بدخلق است، دخترت را به ازدواج او در نیاور. ( وسائل الشیعه، ج14،ص54). دینداری و اخلاق از مهمترین ملاک هایی است که باید هنگام انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرند و اگر این دو خصوصیت در کسی وجود نداشت، در ازدواج با او باید تردید کرد. حسن خلق به دارا بودن اخلاق های خوب مثل صداقت، عفت کلام، نگاه پاک، امانتداری، فروتنی، بخشندگی و در کنار آن دوری از اخلاق های بد نظیر تندخویی، بی وفایی، کینه و حسادت و… را شامل می شود.

 وصلت خانوادگی
ازدواج یک پیوند خانوادگی است نه پیوند دو نفر. از سوی دیگر، خانواده اولین و مهم ترین ریشه هر فرد و آموزشگاهی است که او داشته هایش، خلق و خو، عادت ها و نگاهش به زندگی را از آنجا کسب کرده. بنابراین مهم است با خانواده ای سالم و اصیل وصلت کنیم. اصالت خانوادگی به معنای سلامت خانواده و خوشنام بودن آن ها است. نه ثروت و اصل و نسب و نام و فامیل. اسلام تأکید دارد که درباره سابقه خانوادگی همسر، تحقیق لازم صورت گیرد و به خصوص، مراتب ایمانی و اخلاقی آنها در نظر گرفته شود. زیرا این اصالت خانوادگی در زندگی جدید و نسل بعد تأثیر خواهد گذاشت. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این رابطه می فرمایند: «برای نطفه های خود، بهترین را گزینش کنید. »

همتایی
کفویت در ازدواج هم همیشه مورد تاکید پیامبر اکرم(ص) و ائمه بوده است. کفویت به معنای تناسب و همتایی و هماهنگی در ویژگی های اصلی افراد است و در جنبه های ایمانی، فکری، اقتصادی، سنی، ظاهری، خانوادگی، فرهنگی، تحصیلی و… مطرح می شود. در اسلام تاکید زیادی بر کفویت اعتقادی شده است چرا که اعتقادات هر فرد درون مایه وجودی او را مشخص می کنند و تضاد در اعتقادات تنش های زیادی در زندگی در پی دارد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «مرد مۆمن، کفو و همتای زن مۆمن است؛ و مرد مسلمان، همتای زن مسلمان.» (وسائل الشیعه، ج14، ص44.)

بر این اساس بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله)، حضرت علی (علیه السلام) را برای همسری دختر خود انتخاب نمودند. بعضی روایات همچنین کفویت را شامل دو چیز دانسته‌اند: یکی عفت ناشی از ایمان و اعتقاد و دیگری تأمین امکانات زندگی.

 سلامت
سلامت جسم و روح در ازدواج همیشه مورد تاکید اسلام بوده است. امام صادق (علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: «از ازدواج با احمق بپرهیزید که هم نشینی با او مایه اندوه و بلاست.» (جعفریات، ص 92.)

 احادیثی از پیامبر اکرم (ص) درباره ازدواج:
* مراسم ازدواج را آشکار برگزار کنید و خواستگاری را پنهان .(کنز العمال . ح44532)

* بهترین ازدواجها ها آن است که آسان تر انجام گیرد .(نهج الفصاحه ، ح248)

 

* درباره افزایش روزی پس از ازدواج احادیث دیگری هم از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است. ایشان می فرمایند: زن بگیرید؛ زیرا که ازدواج کردن روزی شما را بیشتر می کند .(بحار الانوار . ج103 0ص217)

* مردان عزب خود را زن دهید؛ زیرا با این کار خداوند اخلاق آنان را نیکو می گرداند و روزیهایشان را زیاد می کند و بر جوانمردی های آنان می افزاید. (بحار الانوار . ج103 0ص222).
 
در اسلام هیچ بنایی ساخته نشد، که نزد خدای عزوجل محبوبتر و ارجمند تر از ازدواج باشد. (بحار الانوار . ج103 0ص222)

هر جوانی که در دوره جوانی خود ازدواج کند، شیطانش فریاد بر آورد که: وای بر او دین خود را از گزند من حفظ کرد .(کنز العمال . ح44441)

دو رکعت نمازی که ازدواج کرده می خواند، برتر از هفتاد رکعت نمازی است که فرد عزب می خواند .(بحار الانوار . ج103 0ص219

 نظر دهید »

سرود زیبا ویژه امام حسن عسکری

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

زمین چشم تماشا شد امام عسکری آمد

بهشت آرزوها شد امام عسکری آمد

هوای سامره گلپوش از عطر نفسهایش

گل ایمان شکوفا شد امام عسکری آمد

سروش هاتف غیبی بشارت داد «هادی» را

گره از کار دل وا شد امام عسکری آمد

حسن خویش حسن رویش حسن بویش حسن مویش

تمام حسن پیدا شد امام عسکری آمد

چنان پیچید در صبح ازل گلبوی لبخندش

که عقل از شوق،شیدا شد امام عسکری آمد

صفا دارد سرور اهل دل در عالم معنا

بساط سور بر پا شد امام عسکری آمد

تجلی کرد در برق نگاهش هیبت حیدر

طلوع مهر زهرا شد امام عسکری آمد

صدای پای او در کوچه باغ زندگی پیچید

حضورش عالم آرا شد امام عسکری آمد

زمان، امشب «کمیل» از شوق سر از پای نشناسد

که - خلقت - باز معنا شد امام عسکری آمد

 نظر دهید »

آثار معنوی شبهای قدر

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (۱)
وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ (۲)
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (۳)
تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (۴)
سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ (۵)

با توجه به آیات سوره قدر می‌توان به فضیلت‌های شب قدر پی برد:
۱. قرآن در آن نازل شده است.
۲. عبادت و احیای آن معادل بیش از هزار ماه است.
۳. خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می‏شود.
۴. رحمت خاص خدا شامل حال بندگان می‏گردد.
۵. فرشتگان و روح در آن شب نازل می‏گردند.

شب قدر از شب‌های مقدس و متبرک اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سوره‌ای نیز به نام «سوره قدر» نازل فرموده است. در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمی‌رسد. این شب، شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است. عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک سال انسان‌ها و روزی‌ها، عمرها و امور دیگر مشخص می‌شود. ملائکه در این شب بر زمین فرود می‌آیند، نزد امام زمان(عج) می‌روند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه می‌دارند. شب‌زنده‌داری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در این شب، بسیار توصیه و تأکید شده است.
عظمت و فضیلت این شب بر سایر شبها را از این امور می‌توان به دست آورد:

۱) آمرزش گناهان: پیامبر خدا(ص) در تفسیر سوره «قدر» فرمودند:
«هر کس شب قدر را احیا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامی گناهانش آمرزیده میشود.»

۲) قلب رمضان: امام صادق(ع) فرمودند:
«از کتاب خدا استفاده می‌شود که شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان لیلة القدر است.»

۳) نزول قرآن: طبق روایات، مجموع قرآن در شب قدر دفعی و یکباره بر پیامبر (ص) نازل شده است. این نزول دفعی و یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی(ص) به صورت الفاظ نازل شده است.
۴) برتر از هزار ماه: نزول همه‌ی ملائکه و روح در شب قدر بر زمین و سلام دادن بر بندگان خدا نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر(ع) فرمودند:
«عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.»
فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم

شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبی‌ها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.
در شب قدر که شب‌زنده‌داری می‌کنیم، خداوند نام ما را در گروه نیک‌بختان ثبت می‌کند و آتش جهنم را بر ما حرام می‌سازد. آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک‌تر شویم؟
دعاهای شبهای رمضان مجموعه‌ای است روشنی‌بخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزش‌های آن‌ها به صورت هدف‌هایی برای ما در می‌آیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدف‌های مطرح‌شده در دعاها گام برداریم.
 
 
 

 نظر دهید »

ده فایده نماز

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

آثار و فواید نماز
یقیناً فوایدی که در نماز وجود دارد، در هیچ یک از عبادت های دیگر وجود ندارد، هر جمله و هر کلمه و حرف نماز، مملو از نکات مفید و آموزنده است. تاثیری که در نمازگزار ایجاد می شود و فوایدی که عاید نمازگزار می شود بر کسی پوشیده نیست عقیده، بینش نمازگزار، زندگی و حیاتش و حتی مرگش خدایی و الهی می گردد، اصلاً وجود جسم و روان نمازگزار مقدس و نمایان می شود. اگر چه آثار و فواید نماز در تمام شئون زندگی عابد مشهود است، اما برخی از آنها به جهان بعد از مرگ او بر می گردد به عبارت دیگر، آثاری که نماز برجای می گذارد، به دو بخش قابل تقسیم است. بخشی از آن فوایدی است که در همین دنیا نصیب نمازگزار می شود. بخش دیگر آن مربوط به جهان آخرت است. اما بخش اخروی آن تحت عنوان ((آثار و فواید معنوی و اخروی)) به لحاظ اهمیتی که دارد، ابتدا مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد و سپس به بعد ((دنیوی)) آن می پردازیم.
۱- آثار و فواید معنوی و اخروی:
فواید معنوی را به این خاطر که اولاً با فواید اخروی ارتباط تنگاتنگ دارند و قابل تفکیک از هم نیستند و ثانیاً فواید معنوی خود به نوعی در سرنوشت اخروی موثر هستند با فواید اخروی در یک جا و تحت عنوان یک بحث، گرد آمده و ادغام شده است.
آنانکه نماز بپا میدارند و زکات می دهند و به خدا و روز قیامت ایمان دارند، به زودی خدا آنان را اجر و ثواب عظیم عطا خواهد کرد.
۲- آمرزش گناهان:
نمازگزاران مشمول بخشش و آمرزش گناهان واقع می شوند. ای پیامبر به آن بندگانم که (در عصیان) اسراف کردند: به نفس خود، بگو هرگز از رحمت خدا ناامید نباشید، البته خداوند همه ی گناهان را (اگر توبه کنید) می بخشد، زیرا او خدایی بسیار آمرزنده و مهربان است. رسول اکرم (ص) فرموده است ((کسی که به سوی مسجد حرکت می کند، هر گامی که بر می دارد خدای متعال ده ثواب به او می دهد و ده گناه از او می بخشد و مقام او را ده درجه بالا می برد)). از طرفی, نمازگزار در نمازش از خدا طلب مغفرت و آمرزش می کند.
۳- نماز کلید بهشت:
عبادت، پاداش آخرت را در پی دارد. بهشت یکی از آنهاست. نماز، بهای بهشت است به عبارت دیگر، بهشتی شدن در گرو نماز است. هر دری کلیدی دارد و کلید در بهشت نماز است. زیرا به فرموده ی پیامبر (ص) هیچ بی نماز و تارک الصلاتی نمی تواند وارد بهشت شود.
۴- رستگاری:
نجات و رستگاری از نتایج نماز است. خدا در قرآن در همین زمینه می فرماید: ((همانا اهل ایمان رستگار شدند، آنانی که در نمازشان خاشع و خاضع هستند.))
۵- اجابت دعا:
دعا به عنوان وسیله ای در جهت برآورده نمودن نیازهای معقول انسان است. نماز روش و طرز دعا کردن را می آموزد، چون خود نماز دعاست و یا دعاهایی که در قنوت خوانده می شود. از سوی دیگر، نماز، اجابت دعا را موجب می شود، ((ادعونی استجب لکم))یعنی بخوانی مرا تا اجابت کنم شما را.
و یا: ((اجیب دعوه الداع اذا دعان)) اجابت می کنم دعای هر کسی که مرا بخواند. رسول اکرم (ص) فرموده است: ((دعای کسی که خدا را فراوان یاد کند، پذیرفته می شود. سه کس اند که خدا دعایشان را رد نمی کند، آنکه فراوان یاد خدا کند و ستمدیده و پیشوای دادگر)).
۶- دوستی خدا:
نماز ترجمه ی ((صلواه)) است که از ریشه ی صله (وصل) به معنی پیوند و رابطه است با انجام این اعمال، انسان با آفریدگار توانای خویش، پیوند و ارتباط پیدا می کند. نماز گفتگو با خدا و کلید اتصال با مبدأ است. نمازگزار از جمله ی پرهیزگاران است و پرهیزگاران دوست خدا هستند. پرهیزگار باشید، زیرا خدا با پرهیزگاران است. به فرموده پیامبر (ص) یعنی خداوند گوید تا هنگامی که بنده ام مرا یاد می کند و لبهایش با نام من می جنبد با او هستم.
۷- دوری از فساد:
نماز، انسان را از فحشا و منکرات به دور می دارد. نماز سلاح نمازگزاران در میدان جنگ هواههای نفسانی است. رسول اکرم (ص) در حدیثی چنین فرموده است. ((خداوند فرشته ای دارد که هنگام نماز بانگ می زند: ای انسانها برخیزید و آتشهایی را که بر خویش افروخته اید، به وسیله نماز خاموش کنید)) نماز نه تنها از گناه جلوگیری می کند، بلکه آلودگی هایی که بر اثر گناه، دنیا پرستی، هواپرستی و … روح و جان آدمی را تیره کرده اند، با خورشید تابان و چشمه ی زلال نماز، پاک و پاکیزه می گردند.
۸- دوری از تکبر:
نماز، غرور شکن است، نماز داروی بیماران متکبر مغرور و خودخواه است. نماز، روح فروتنی و عبودیت را در ما زنده می کند و ما را خاشع و خاضع بار می آورد.
۹- رهایی از دنیا:
نماز دلهای غافل از یاد خدا را بیدار می کند و به نمازگزارانی که هدف آفرینش خود را فراموش کنند و غرق در زندگی مادی و لذت های زود گذر شوند، اخطار می دهد و آنها را بیدار می کند. به وسیله ی نماز انسان به راحتی و رغبت دل از دنیا می کند. نماز برای چند لحظه، ما را از این دنیا و از یاد آن بیرون می برد و به دنیای دیگر سیر می دهد. در روایت است که: در جنگ صفین تیری بر پای مبارک حضرت علی (ع) فرو رفت که اگر می خواستند در شرایط عادی آن را بیرون آورند، از شدت درد و ناراحتی آن حضرت، میسر نبود. به حضرت امام حسن (ع) جریان را عرض کردند. فرمود: ((صبر کنید تا پدرم به نماز بایستد زیرا در آن حال چنان از خود بی خود می شود که متوجه نمی گردد)). پس به دستور امام حسن (ع) در آن حال تیر را بیرون آوردند پس از نماز حضرت متوجه شد که خون از پای مبارکش جاری است. پرسید چی شده؟ گفتند: تیر را در حال نماز از پایتان بیرون آوردیم و این؛ بر اثر حضور قلب در نماز است که حتی انسان وجود خود را فراموش می کند و همه، دوست می شود.
۱۰- نشاط روح:
صدای اذان: عابدان حقیقی و عاشق را به وجد می آورد، زیرا که فرا رسیدن لحظه ی دیدار را نوید می دهد، اولیاءالله، برای رسیدن وقت نماز لحظه شماری می کنند. از این روست که پیامبر اسلام (ص) به بلال فرمود: ((بلال)) ای بلال! ما ر ا از غم و تلخی نجات بخش.
 

 نظر دهید »

رحمت بر کت

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

 نظر دهید »

زندگی نامه شهید

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

ابراهیم دراول اردیبهشت سال 36 در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود. او چهارمین فرزند خانواده بشمار می رفت. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین به او علاقه خاصی داشت.

او نیزمنزلت پدر خویش رابدرستی شناخته بود. پدری که باشغل بقالی توانسته بود فرزندانش را به بهترین نحو تربیت نماید.

ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.

دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت ودبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان وکریم خان. سال 55 توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال های پایانی دبیرستان مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد.

حضوردرهیئت جوانان وحدت اسلامی وهمراهی وشاگردی استادی نظیر علامه محمد تقی جعفری بسیاردر رشد شخصیتی ابراهیم موثر بود. در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خود نشان داد.

او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود. پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد. ابراهیم همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز وبوم مشغول شد.

اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در والیبال وکشتی بی نظیر بود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید ومردانه می ایستاد.

مردانگی اورا می توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی درازو گیلان غرب تا دشت های سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می کند.

دروالفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه های گردان کمیل وحنظله در کانالهای فکه مقاومت کردند اما تسلیم نشدند.

سرانجام در 22 بهمن سال 61 بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او راندید.

او همیشه از خدا می خواست گمنام بماند. چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام وغریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

وصیت نامه یه دوست شهید

29 آذر 1396 توسط سپيده راز


وصیت نامه شهید ابراهیم هادی پور


بسم رب الشهداء و الصديقين

اگر چه خود را بيشتر از هر كس محتاج وصيت و پند و اندرز مي‌دانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا مي‌كنم قدرتي به بيان من عطا فرمايد كه بتوانم از زبان يك شهيد‌، دست به قلم ببرم چرا كه جملات من اگر لياقي پيدا شد و مورد عفو رحمت الهي قرار گرفتم و توفيق و سعادت شهادت را پيدا كردم، به عنوان پرافتخارآفرين وصياي شهيد خوانده مي‌شود.

خدايا تو را گواه مي‌گيرم كه در طول اين مدت از شروع انقلاب تاكنون هر چه كردم براي رضاي تو بوده و سعي داشتم هميشه خود را مورد آزمايش و آموزش در مقابل آزمايش‌ها قرار دهم.
اميدوارم اين جان ناقابل را در راه اسلام عزيز و پيروزي مستضعفين بر متكبرين بپذيري.

خدايا هر چند از شكستگي‌هاي متعدد استخوان‌هايم رنج مي‌برم،‌ ولي اهميتي نمي‌دادم؛ به خاطر اين‌كه من در اين مدت چه نشانه‌هايي از لطف و رحمت تو نسبت به آن‌هايي كه خالصانه و در اين راه گام نهاده‌اند، ديده‌ام.

خدايا،‌ اي معبودم و معشوقم و همه كس و كارم، نمي‌دانم در برابر عظمت تو چگونه ستايش كنم ولي همين قدر مي‌دانم كه هر كس تو را شناخت، عاشقت شد و هر كس عاشقت شد، دست از همه چيز شسته و به سوي تو مي‌شتابد و اين را به خوبي در خود احساس كردم و مي‌كنم.

خدايا عشق به انقلاب اسلامي و رهبر كبير انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است كه اگر تكه‌تكه‌ام كنند و يا زير سخت‌ترين شكنجه‌ها قرار گيرم، او را تنها نخواهم گذاشت.

و به عنوان يك فردي از آحاد ملت مسلمان به تمامي ملت خصوصاً مسئولين امر تذكر مي‌دهم كه هميشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشيد و هيچ مسئله و روشي شما را از هدف و جهتي كه داريد، منحرف ننمايد.

ديگر اين كه سعي كنيد در كارهايتان نيت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرك و ريا، حسادت و بغض پاك نماييد تا هم اجر خود را ببريد و هم بتوانيد مسئوليت خود را آن‌چنان كه خداوند، اسلام و امام مي‌خواهند، انجام داده باشيد اين را هرگز فراموش نكنيد تا خود را نسازيم و تغيير ندهيم، جامعه ساخته نمي‌شود.

والسلام و عليكم و رحمه الله و بركاته
ابراهيم هادي‌پور

äæÔÊå ÔÏå ÏÑ سه شنبه نهم اسفند ۱۳۹۰ Êæ

 نظر دهید »

خندت چه زیباست

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

 

 نظر دهید »

پخت کلمپه

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

 
 
 
شیرینی محلی: طرز تهیه کلمپه کرمان
  مواد لازم- روغن جامد: ۲ پیمانه، آرد سفید: ۵ پیمانه، زرده تخم‌مرغ: ۲ عدد، شیر یا ماست: یک پیمانه، بکینگ پودر: یک قاشق چای‌خوری، زعفران آب کرده: یک قاشق غذاخوری.

مواد لازم میانی کلمپه:

خرما: ۴۰۰ گرم، گردوی پودر شده: به میزان لازم، پودر هل: یک قاشق چای‌خوری، دارچین: یک قاشق مرباخوری

طرز تهیه:

روغن جامد را آب کرده و با آرد و بکینگ‌پودر مخلوط کنید. زرده تخم‌مرغ‌ها و شیر یا ماست و زعفران را بزنید و به آن اضافه کنید. در صورتی که خمیر شل بود، کمی آرد اضافه کنید تا خمیر لطیفی حاصل شود. این خمیر را ۳۰ دقیقه استراحت دهید. در این فاصله، گردو و خرما را چرخ و با پودر هل و دارچین مخلوط کنید.
خمیر را روی سطحی صاف با وردنه به قطر نیم‌سانت باز کنید و با قالب گرد قالب بزنید. از مخلوط خرما و گردو، به اندازه یک گردوی کوچک روی خمیر قالب زده گذاشته و یکی دیگر از خمیر‌ها را روی آن قرار دهید و به هم بچسبانید و اطراف آن را بپیچانید و با مهر مخصوص کلمپه، روی آن‌ها را مهر زده و کمی کنجد یا پودر پسته برای تزئین روی آن‌ها بریزید و در سینی فر قرار دهید. فر را از قبل گرم کنید و با دمای ۲۰۰ درجه سانتی‌گراد، در طبقه وسط فر به مدت ۱۵ دقیقه بگذارید. در انتهای پخت، چند لحظه گریل را روشن کنید تا روی آن‌ها طلایی شود. 

 نظر دهید »

90فایده برای دعای فرج مهدی موعود

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

 

90 فایده در دعا برای فرج امام زمان(عج)


 

 
 

 

 


آیت الله سید محمدتقی موسوی اصفهانی در کتاب گران سنگ مکیال المکارم خلاصه آثار و فواید و ویژگی‌هایی را که بر دعا کردن برای تعجیل فرج مترتب است، بیان می‌کند و ما هم به جهت این که کتاب مکیال المکارم به امر مطاع ولی عصر علیه السلام نوشته شده و کتابی مبارک و پر خیر است، مطالب آن را ذیلا نقل می‌کنیم. 
 

 

 

همگی در شب نیمه شعبان ساعت 23 دست نیاز به سوی بی نیاز هستی بلند کرده و برای آن عزیز غایب از نظر دعا می‌کنیم
 

 

 

دعا کننده برای فرج حضرت مشمول برکات زیر می‌شود:
1 - اطاعت از امر مولایش کرده است، که فرموده‌اند: و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است.

2 - این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها می شود.

3 - اظهار محبت قلبی است.

4 - نشانه انتظار است.

5- زنده کردن امر ائمه اطهار علیهم السلام است.

6 - مایه ناراحتی شیطان لعین است.

7 - اداء قسمتی از حقوق آن حضرت است (که اداء حق هر صاحب حقی واجب ترین امور است.)

9 - تعظیم خداوند و دین خداوند است.

10 - حضرت صاحب الزمان علیه السلام در حق دعا کننده دعا می کند.

11 - شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود.

12 - شفاعت پیامبر ان شاء الله شامل حال او می شود.

13 - این دعا امتثال امر الهی و طلب فضل و عنایت اوست.

14 - مایه استجابت دعا می شود.

15 - اداء اجر رسالت است.

16 - مایه دفع بلاست.

17 - سبب وسعت روزی است ان شاء الله.

18 - باعث آمرزش گناهان می شود.

19 - دعا کننده مشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب می شود.

20 - در زمان ظهور آن حضرت به دنیا رجعت می کند.

21 - از برادران پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود.

22 - فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان علیه السلام زودتر واقع خواهد شد.

23 - سبب پیروزی از پیغمبر و امامان - صلوات الله علیهم اجمعین - می شود.

24 - وفای به عهد و پیمان الهی است.

25 - آثار نیکی به والدین برای دعا کننده فرج حاصل می گردد.

26- فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل می شود.

27 - سبب زیاد شدن اشراف نور امام علیه السلام در دل او می گردد.

28 - دعا برای فرج موجب طولانی شدن عمرش خواهد شد ان شاء الله.

29 - موفق به تعاون در کارهای نیک و تقوا می شود.

30 - به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند توفیق می یابد.

31 - هدایت می شود به نور قرآن مجید.

32 - نزد اصحاب اعراف معروف می گردد.

33 - به ثواب طلب علم نائل می شود ان شاء الله.

34 - از عقوبت های اخروی ان شاء الله در امان می ماند.

35 - در هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.

36 - این دعای برای فرج، اجابت دعوت خدا و رسول صلی الله علیه و آله است.

37 - با امیرالمومنین علیه السلام محشور و در درجه آن حضرت خواهد بود.

38 - محبوب ترین افراد نزد خداوند می گردد.

39 - عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می شود.

40 - ان شاء الله از اهل بهشت خواهد بود.

41 - دعای پیامبر صلی الله علیه و آله شامل حالش می گردد.

42 -کردارهای بد او به کردارهای خوب تبدیل می شود.

43 - خداوند در عبادت او را تایید فرماید.

44 - ان شاء الله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود.

45 - ثواب کمک به مظلوم را دارد.

46 - ثواب احترام به بزرگتر و تواضع نسبت به او را دارد.

47 - پاداش خونخواهی حضرت سیدالشهدا علیه السلام را دارد.

48 - شایستگی دریافت احادیث ائمه اطهار علیهم السلام را می یابد.

49 - نور او برای دیگران نیز [در روز قیامت] درخشان می گردد.

50 - هفتاد هزار نفر از گنهکاران را شفاعت می کند.

51 - دعای امیرالمومنین علیه السلام روز قیامت شاملش می شود.

52 - بی حساب داخل بهشت می شود.

53 - از تشنگی قیامت در امان می ماند.

54 - در بهشت جاودان خواهد بود.

55 - مایه خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل اوست.

56 - روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می دارد.

57 - خداوند عز و جل از خدمتکاران بهشت نصیبش می فرماید.

58 - در سایه گسترده خداوند قرار می گیرد و رحمت بر او نازل می شود مادامی که مشغول آن دعا باشد.

59 - پاداش نصیحت مومن را دارد.

60 - مجلسی که در آن برای حضرت قائم - عجل الله تعالی فرجه - دعا شود، محل حضور فرشتگان گردد.

61 - دعا کننده مورد مباهات خداوند قرار می گیرد.

62- فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.

63 - از نیکان مردم محسوب می گردد.

64 - این دعا اطاعت از اولیای امر است که خداوند اطاعتشان را واجب کرده است.

65 - مایه خرسندی خدای عز و جل می شود.

66 - مایه خشنودی پیامبر می گردد.

67 - این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.

68 - دعاگوی فرج حضرتش از کسانی خواهد بود که خداوند در بهشت به او حکومت دهد ان شاء الله تعالی.

69 - حساب او آسان می گردد.

70 - این دعا برای او در عالم برزخ انیس و مونس مهربانی خواهد بود.

71 - بهترین اعمال است.

72 - باعث دوری غم ها می شود.

73 - دعای هنگام غیبت بهتر از دعای هنگام ظهور است.

74 - فرشتگان درباره دعا کننده دعا می کنند.

75 - دعای حضرت سیدالساجدین علیه السلام - که نکات و فواید متعددی دارد - شامل حالش می شود.

76 - این دعا تمسک به ثقلین (کتاب و عترت) است.

77 - چنگ زدن به ریسمان الهی است.

78 - سبب کامل شدن ایمان است.

79 - مانند ثواب همه بندگان به او می رسد.

80 - این دعا برای فرج از تعظیم شعائر خداوند است.

81 - گوینده این دعا ثواب کسی را دارد که با پیامبر صلی الله علیه و آله شهید شده باشد.

82- ثواب کسی دارد که در زیر پرچم حضرت قائم شهید شده باشد.

83 - ثواب احسان به حضرت صاحب الزمان علیه السلام را دارد.

84 - دعا ثواب گرامی داشتن عالم را دارد.

85 - پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد.

86 - دعا کننده در میان گروه ائمه اطهار علیهم السلام محشور می شود.

87 - درجات او در بهشت بالا می رود.

88 - از بدی حساب در روز قیامت در امان می ماند.

89 - در روز قیامت به بالاترین درجات شهدا نائل می گردد.

90 - به شفاعت حضرت زهرا سلام الله علیها رستگار می گردد.

جای تاسف است که شخصی از دعا برای فرج آن امام غافل مانده و از این ثواب بسیار که بر دعای آن حضرت مترتب است، محروم بماند .

همگی در شب نیمه شعبان ساعت 23 دست نیاز به سوی بی نیاز هستی بلند کرده و برای آن عزیز غایب از نظر دعا مکنیم

 

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

ایستاده های مهدوی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس