ایستاده های مهدوی

  • خانه 

جانباختگان

04 دی 1396 توسط سپيده راز

 

​خواب بودند ، خواب می‎دیدند
خواب سنگین و غیر تحمیلی
خواب تفریح ،خواب آرامش
خواب شیرین صبح تعطیلی 

جمعه :تعطیل ، جمعه :خواب و خیال
جمعه : دروازه ای به باغ بهشت
مثل هر هفته باز هم می‎شد
مشق را عصر روز جمعه نوشت 

دخترک خفت و دست‎های پدر
طفل را بین دست و بال گرفت
سر که چرخاند رختخواب پدر
باز هم بوی پرتقال گرفت 


پیش از این آسمان محبت داشت
به زمین، گرم، عشق می‎‎ورزید
تیره شد ارتباط‎های قدیم
آسمان سرد شد، زمین لرزید


خانه … گهواره ، آسمان … مادر
بانگ دیوار و سقف .. لالایی
مردمان … کودکان خواب آلود
بلعجب صحنه‎ای تماشایی 


آسمان قصۀ بلندی داشت
شهر خوابید و قصه شد کوتاه
در «بم» اما چقدر طول کشید
شب یلدای پنجم دی ماه 


کودکان خفته همچنان معصوم
غافل از سقف روی گردۀشان
باد می‎آمد و ورق می‎خورد
دفتر مشق خط نخوردۀشان 


کودکم … مادرت تشر می‎زد
منضبط باش و پاک بازی کن
دیگر اینجا کسی مزاحم نیست
تا دلت خواست، خاک بازی کن 


نخلبانان شهر بم امسال
رطب ختم خویش می‎چیدند
کودکان گرم رخوتی شیرین
خواب بودند و خواب می‎دیدند 


خواب بودند و خواب می‎دیدند
خواب سنگین و غیر تحمیلی
خواب تفریح، خواب آرامش
خواب شیرین صبح تعطیلی

 19همین سالگرد جانباختگان شهرمان تسلیت

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

ایستاده های مهدوی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس