ایستاده های مهدوی

  • خانه 

نشانه های ظهور منجی

علائم نهایی پیش از ظهور امامان زمان (عج) چیست؟

 

پاسخ
 

 

علائم ظهور حضرت مهدی (عج) بر دو دسته تقسیم می شوند:

الف: علائم حتمی و قطعی؛

ب: علائم غیر حتمی و غیر قطعی که البته در این علائم هم ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد.

علائم غیر حتمی فراوان هستند و نوعاً بعضی از آنان به وقوع پیوسته است اما علائم حتمی و قطعی هنوز رخ نداده اند بعضی از این علائم قطعی عبارتند از:

1. خروج سفیانی: پیش از ظهور مردی از نسل ابوسفیان در منطقه شام خروج می کند و با تظاهر به دینداری گروه زیادی از مسلمانان را می فریبد و به گرد خود می آورد و بخش گسترده ای از سرزمینهای اسلام را به تصرف خویش در می آورد و بر مناطق پنجگانه شام، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین (نام شهری در نزدیکی حلب) و منطقة عراق سیطره می یابد و در کوفه و نجف به قتل عام شیعیان می پردازد و برای کشتن و یافتن آنان جایزه تعیین می کند آنگاه که از ظهور امام زمان باخبر می شود با سپاهی گران به جنگ وی می رود که در منطقه بیداد (بین مکه و مدینه) با سپاه امام (ع) برخورد می کند و به امر خدا همه لشگریان وی به جز چند نفر در زمین فرو می روند و هلاک می شوند. [1]

 2. خسف در بیداء: خسف یعنی فرو رفتن و پنهان شدن، و بیداء نام منطقه ای در مکه و مدینه است. ظاهراً لشگر سفیانی در این منطقه که به قصد جنگ با امام عصر(عج) آمده است در زمین فرو می روند. [2]

3. خروج یمانی: سرداری از یمن قیام می کند و مردم را به حق و عدل دعوت می کند این نشانه در منابع عامه نیست ولی در مصادر شیعه روایات فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق (ع) فرمود: قیامهای سه گانه خراسانی، سفیانی، یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود و هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی دعوت حق و هدایت نمی کند و هم فرمود که یمانی از علائم حتمی است. [3]

 4. قتل نفس زکیه: زکیه یعنی فرد پاک و بی گناه و کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.  در آستانه ظهور مهدی (عج) در گیرودار مبارزات زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی (عج) فردی پاکباخته و مخلص از اولاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) در راه امام می کوشد و در این راه مظلومانه به قتل می رسد. روایات گاهی نفس زکیه و گاهی «سید حسنی» گفته اند امام باقر (ع) فرمود: بین ظهور مهدی (عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست.

. صیحه آسمانی: منظور از صیحه آسمانی صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی در آسمان شنیده می شود و همه مردم آن را می شنوند در روایات تعبیر به «نداء» «فزعه» «صوت» نیز بکار رفته است که ظاهر آن نشان می دهد که هر یک از اینها نشانه جداگانه ای است که پیش از ظهور واقع می شود لکن به نظر می رسد که اینها تعبیر از یک واقعیت است و ممکن هم هست که از سه حادثه جدای از هم خبر داده باشند که اول صداهای هولناکی برآید و همه را به خود متوجه کند (صیحه) و به دنبال آن صدای مهیب و هولناکی شنیده شود که دلهای مردم را به وحشت اندازد (فزعه) و آن گاه از آسمان صدایی شنیده می شود که مردم را به سوی مهدی(عج) فرا می خواند (نداء) روایاتی که از این معنا خبر داده اند از طریق شیعه و سنی فراوان هستند. امام باقر (ع) می فرماید: ندا کننده ای از آسمان نام قائم را ندا می کند پس هر که در شرق و غرب است آن را می شنود و از وحشت این صدا خوابیده ها بیدار و ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش می ایستند رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت گیرد و ندای وی را اجابت کند زیرا صدای نخست، صدای جبرئیل روح الأمین است.

آنگاه می فرماید: این صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود در این هیچ شک نکنید و بشنوید و فرمان برید، در آخر روز شیطان فریاد می زند که «فلانی مظلوم کشته شد» تا مردم را بفریبد و به شک اندازد. و امام صادق (ع) می فرماید: در ابتدای روز گویند ه ای در آسمان ندا می دهد که آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. پس از آن در پایان روز شیطان که لعنت خدا بر او باد از روی زمین فریاد می زند که حق با عثمان و پیروان اوست پس در این هنگام باطل گرایان به شک می افتند هرگاه گوینده ای از آسمان نداء بزند که حق با اولاد محمد(ص) است در آن هنگام ظهور مهدی(عج) به سر زبانها می افتد به گونه ای که غیر از او یاد نمی کنند. [5]

6. خروج دجال: این نشانه در کتب اهل سنت از علائم برپایی قیامت شناخته شده است [6]   ولی در منابع روایی شیعه از نشانه های ظهور است. و اشکال ندارد که هم علامت ظهور و هم علامت معاد باشد. چون خود ظهور امام عصر (عج) هم از علائم آخرالزمان می باشد.

دجال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (عج) خروج می کند و غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می فریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه ”لد“ در منطقه شام به هلاکت می رسد. در مورد دجال نظریه های متعددی طرح شده است مثلا گروهی آن را فردی نامیده اند و دسته ای آن را جریانی می دانند و نه شخص معین که مطرح کردن این امور مجال دیگری را می طلبد. [7]

 

به یاد بچگی

29 آذر 1396 توسط سپيده راز


سلام اقا

سلام اقای خوبی
خورشید من کی میرسی
جمعه شبی غروبی

بابا بزرگ میگه بیای
تویی که غرق نوری یه لحظه حس نمیکنم
حتی یه لحظه دوری

اقا سلام سلام اقا
سلام اقای خوبی

بابا براتون جمعه ها
یه نذره خوبی داره
همیشه فانوس میبر ه تو کوچه ها میزاره
اسم پر از مهر تو رو که میشنوه یه موقع
گوشه ی چشم های مامان همیشه اشک شوقه
.
.
یه عالمه پیرو جوون چشم به راهت نشستن
یه دنیا عاشق همشون منتظر تو هستن
چشم و چراغ ما بیا
حل کن تو مشکلا رو
خورشید من بیا بیا
روشن کنیم شبا رو
روشن کنیم شبا رو
اقا سلام سلام اقا سلام اقای خوبی
اقا سلام سلام اقا سلام اقای خوبی
اقا سلام سلام اقا سلام اقای خوبی

 نظر دهید »

چگونه از دروغ گفتن بچه ها مون جلو گیری کنیم

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

تا به حال نشنیده ام که هیچ پدر و مادری بگوید فرزند من دروغ نمی گوید در حقیقت دروغگویی مهارتی است که تمام کودکان آن را می آموزند و برای دروغگویی آنان دلیلی وجود دارد.چه وقت بچه ها دروغ میگویند ؟

 

زیر سه سال دروغ گفتن برای بچه ها معنایی ندارد هر چه که به ذهنشان می رسد و هر چه را که نمی فهمند را به زبان می آورند. بین سه تا چهار سال می آموزند که بزرگترها آنچه را که آنان در مورد آن فکر می کنند را درک نمی کنند و نمی توانند راست و دروغ را تمییز دهند. این بدین معنی است که تخیلات برایشان واقعیت دارد و داستانهای غیر ممکن را تعریف می کنند.

 

وقتی دچار مشکل می شونددیگران را سرزنش می کنند و آنها را مقصر می دانند بدون آنکه قصد آسیب رساندن به کسی را داشته باشند. (فرزندم گربه خود را به خاطر کاری که انجام داده سرزنش می کند. بین آنها یک رابطه دوستی ونفرت وجود دارد) . در این مرحله داستانهای طولانی می گویند و در مورد آن اغراق می کنند و این داستانها چیزهایی هستند که بچه ها دوست دارند واقعیت داشته باشند .

والدین بدون هیچ اظهار نظری می توانند به این داستانها گوش دهند و داستان را بنابر واقعیت تعدیل نمایند.

به عنوان مثال اگر فرزند شما می گوید که می تواند در اتاق پرواز کند می توانید به او چنین جوابی بدهید:

 

دوست داشتی که در اتاق پرواز کنی درست نیست؟ چه کار می کردی اگر می توانستی پرواز کنی؟

اگر فرزند شما به این دلیل دروغ می گوید که می خواهد دچار مشکل نشود و یا با گفتن حرفی که دروغاست می خواهد شما را خوشحال کند هرگز عکس العملی نشان ندهید که بفهمد کار اشتباهی انجام داده به سادگی به آنان بگویید که ما باید همیشه واقعیت را بگوییم و اگر واقعیت را بگویند دچار مشکلنخواهند شد و با گفتن واقعیت والدین خود را خوشحال می کنند و به آنان بیاموزید در سن جوانی واقعیت را بگویند و اگر دروغ بگویند مردم به آنها اعتماد نخواهند کرد .

در شروع سنی که به مدرسه می روند بیش از هر چیزی کودکان خیلی دوست دارند والدین خود راخوشحال کنند و این باعث می شود که فکر کنند اگر حقیقت را بگویند والدین خود را ناراحت می کنند.در ابتدای سن 8 سالگی فرق بین واقعیت و تخیل را درست درک می کنند و تا سن 10 سالگی می تواندحس تشخیص بد و خوب خود را قوی تر کنند. در سن 8 سالگی بچه ها آگاهند که دروغگویی اشتباه است و والدین باید فرزندان خود را طوری تربیت کنند که دروغ نگویند.

 

دلایل بسیاری وجود دارد که بچه ها در این سن دروغ می گویند:

1)وقتی می دانند کار اشتباهی کرده اند برای آنکه تنبیه نشوند دروغ می گویند.

2) برای بدست آوردن چیزی که می خواهند.

3) بچه هایی که نسبت به خانواده و دوستان خود وفا دارند برای آنکه از دیگران دفاع کنند و یا آنان رادچار مشکل نکنند دروغ می گویند.

4) با تحت تأثیر قرار دادن دیگران ، زندگی و تجارب آنها دچار هیجان بیشتری می شود .

5) برای آنکه اعتماد به نفسشان بیشتر شود می خواهند خود را بهتر از آنچه که هستند جلوه دهند.

6) دروغ شنیدن از والدین حتی دروغ مصلحت آمیز روی آنان تآثیر می گذارد.

 

فرزندان رفتار والدین خودرا می آموزد و از آنان تقلید می کنند این طرز فکر” آنچه را که می گویم انجام دهید نه آنچه را کهانجام می دهم ” را فراموش کنید چون بچه ها این راه را به راحتی نمی آموزند و چنان رفتار نمی کنند.

 

چگونه تشخیص می دهید که فرزندتان دروغ می گوید؟

این سؤالی نیست که به راحتی بتوان جواب داد به خاطر اینکه بچه ها با یکدیگر فرق دارند. چندین راهنمایی وجود دارد:

 

1) به چهره آنان نگاه کنید وقتی آنان واقعیت را می گویند آرامش دارند در صورتیکه بسیاری از بچه هاوقتی دروغ می گویند عصبی و ناراحت هستند.

2) ساده بودن گفتار :دروغ تمرین شده و با آب و تاب گفته می شود .

3) منطقی بودن: دروغ به دروغ بیشتری برای پشتیبانی شدن نیاز دارد بنابراین با هم تناقض پیدا می کنندو بی مفهومند .

 

چه وقت باید نگران باشید؟

دروغ گفتن مدام نشان مشکلی اساسی می باشد. اگر کودک احساس کند آنها نمی توانند بر نا امیدی وشکست شان فائق آیند برای پوشش دادن این شرایط دروغ می گویند. ممکن است نیاز داشته باشند برایجلب توجه دیگران و داشتن احساس خوب در مورد خودشان داستان اغراق آمیز بیان کنند. شما به عنوان والدین آنها باید راست و دروغ آنها را تشخیص دهید و بدانید که چقدر آنها دروغ می گویند. اغلب دروغ گفتن دلیلی بر نگران بودن است .

با بررسی شرایط ، چگونه دروغ گفتن را متوقف می کنید؟

1) مهمترین چیز آنست که هرگز فرزند خود را دروغگو ننامید به آنچه که به آنان نسبت بدهید عمل میکنند. بیشتر به جای اینکه از فرزندانتان درمورد متن داستان سؤال کنید از او بخواهید داستان خود رامجدد آغاز کند و وقتی داستان مقبول به نظر نمی رسید آنرا متوقف کنید. به فرزندتان فرصتی دهید تاشرایط خود را اصلاح نماید و قابل قبول نبودن دروغگویی را بررسی کند .

2) دروغگویی را نادیده نگیرید.

3) رفتاری صادقانه داشته باشید کودکان دروغ مصلحت آمیزی را که می گویید تقلید می کنند.

4) به خاطرداشته باشید داستانهای بلند را به حساب دروغگویی نگذارید. بچه ها زیر 6 سال خیالات وتصورات خود را بیان می کنند و به هیچ کسی آزاری نمی رسانند. در مورد داستانهای جالب با فرزندتان صحبت کنید آنها می توانند فرق واقعیت و تخیلات را تمییز دهند. وقتی کار اشتباهی می کنند و شما بدان آگاهید از فرزندتان سؤال نکنید چون او را در شرایطی قرار می دهید که دروغ بگوید.

5) وقتی به فرزندتان گفته اید که با گفتن واقعیت دچار مشکلی نخواهد شد نمی توانید آنها را تنبیه کنید.

6) با آرامش از فرزندتان سؤال کنید هر چه بیشتر آنها را تحریک کنید برای محافظت از خود بیشتر دروغ می گویند. به آنان اطمینان دهید که با آنان برخورد شدیدی نخواهد شد.

7) وقتی فرزندتان به سن جوانی رسید بیاموزید که دروغ به رابطه دوستی و سایر روابط آنها آسیب می رساند. مردم به آنها اعتماد نمی کنند (چوپان دروغگو ) بهترین داستان برای گفتن است .

8) مسئله ای که فرزندتان در مورد آن دروغ می گوید می تواند سر نخی برای شناسایی نوع احساسآنان باشد.

9) در مورد دروغهایی که می گویند تنبیه جداگانه ای داشته باشید و عاقبت دروغگویی و رفتار بد راپیشاپیش برایشان روشن کنید.

10)به یاد داشته باشید دروغ را از فرزندانتان جدا در نظر بگیرید آنان فقط به خاطر رفتارشان تنبیه میشوند .

11) صداقت داشتن را تحسین کنید .

12) وظیفه شماست که به فرزندتان کمک کنید تا دروغگویی را رفته رفته کنار بگذارند.

13)محیطی ایجاد کنید تا فرزندتان تمام احساساتش را براحتی بگوید و بیاد داشته باشید آنها را تحسین کنید و اعتماد به نفس آنان را بالا ببرید.

 نظر دهید »

شبای جمعه

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

از کوچکی عشق تو شد برا دلم بهونه ای

اونقده عاشقت شدم همه میگن دیوونه ای

اون زمونا تا می دیدم  دلم اسیر ماتمه

صدایی تو دلم می گفت بیا که باز محرمه

از کوچه های عشق تو خاطره ها تو سرمه

لباس سیام و می بینی این هدیه ی مادرمه

بازم صدایی تو دلم میگه بهار ماتمه

لباس سیام و بیارین ماه خدا محرمه

یه دل دارم مال تو همیشه دنبال تو

از اون قدیم وابسته ی سیاهیه شال تو

دلی که مست عشق توست خسته از این زمونه شد

بوی محرم و شنید یه بار دیگه دیوونه شد

کوچیک بودم که مادرم حرز تو گردنم می کرد

وقتی محرم می اومد لباس سیاه تنم می کرد

بزرگترای من منو به مجلس تو برده اند

هوام و داشته باش اقا منو به تو سپرده اند

مست تؤام مست تؤام باده به پیمانه بریز

کبوتر بام تؤام برای من دونه بریز

هر کی به من دونه بده من سر بامش نمیرم

اگه تو سنگم بزنی از بام تو نمی پرم

حبیب اگر دعا کند بی تو دعا نمی شود

مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی شود

صفا و مروه دیده ام گرد حرم دویده ام

هیچ کجا برای من کرببلا نمی شود   

 

 نظر دهید »

فرق نماز اهل تسنن و شیعه

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

تفاوتهایی میان نماز شیعیان و اهل تسنن وجود دارد؟ لطفا با جزئیات بیان فرمایید:
تفاوت نماز شيعه وسني : درباره تفاوت‌هاي نماز شيعه و سني مطالب بسيار است؛ كه بررسي تمام اين تفاوت‌ها بحث مفصل و طولاني مي‌طلبد اما برخي از آنها اشاره‌ مي‌كنيم:
در اصل تعداد نماز هاي واجب بين شيعه و سني اختلاف نيست، بلكه در جزئيات مسائل و چگونگي انجام نماز و به جا آوردن اذكار نماز اختلافاتی وجود دارد كه به بعضي اشاره مي شود.
1. اذان و اقامه
از نظر اهل‌سنت, اذان گفتن براي نماز صبح, پيش از رسيدن وقت آن, يعني پيش از طلوع‌فجر مستحب است, و لذا آنان پیش از طلوع‌فجر اذان مي‌گويند كه در حقيقت اعلام وقت نافله است تا مردم براي خواندن نماز صبح آماده شوند و پيش از آن, نمازهاي نافله را بخوانند.و چون وقت نماز صبح مي‌رسد يكبار ديگر اذان مي‌گويند و اين اذان براي اعلام داخل شدن وقت نماز صبح است, و پس از آن اقامه مي‌گويند. بنابراين براي نماز صبح دوبار اذان و يك‌بار اقامه گفته مي‌شود. از نظر فقهاي شيعه, اذان بايد پس از داخل شدن وقت گفته شود.اهل‌سنت جمله حي‌علي خيرالعمل را در اذان صبح نمي‌گويند. در برخي از كتاب‌هاي آنان آمده است كه در زمان پيامبراسلام(ص)و زمان خليفه اول, اين جمله در اذان گفته مي‌شد و خليفه دوم از آن نهي كرد و دستور داد در اذان صبح به جاي اين جمله دوبار بگويند: الصلوه خير من النوم. شيعه عبارت اَشْهَدُ اَنَّ عَليً وَلِيُ الله را جزء اذان نمي داند ولي گفتن آنرا جايز مي داند ولي اهل سنت آوردن اين عبارت را بدعت مي شمارند.
2- خواندن بسم الله در اول هر سوره
اهل‌سنت درباره خواندن بسم‌الله در نماز, ديدگاه متفاوتي با شيعه دارند؛ از نظر شيعه, بسم‌الله جزئي از سوره است و بايد خوانده شود و خواندن سوره هاي قرآن بدون بسم الله در نماز سبب بطلان نماز است و ترك آن در نماز جايز نيست. و مستحب است كه حتي در نمازهايي كه آهسته خوانده شود, بسم‌الله در نماز بلند خوانده شود و اين يكي از شعائر شيعه است.
اما از نظر اهل سنت:
ولي بسياري از اهل‌سنت, بسم‌الله را جزء سوره نمي‌دانند, حنفي‌ها و حنبلي‌ها در عين حال كه آن را جزء سوره نمي‌دانند ومي گويند خواندن بسم الله در اول سوره در نماز واجب نيست و ترك آن جايز است.
اما در عين حال خواندن آن را در آغاز حمد و سوره مستحب مي‌دانند؛ ولي به نظر آنها اگرچه نماز جهري باشد مانند نمازهاي مغرب و عشاء بايد بسم‌الله آهسته خوانده شود.
از نظر مذهب حنفي، حنبلي و مالكي: بسم الله در هر سوره ، جزء سوره نمي باشد . اما از نظر شافعي بسم الله جزء هر سوره است و ترك آن در نماز جايز نيست.
3- قرائت سوره فاتحه در دو ركعت اول نمازهاي يوميه:
از نظر شيعه واجب است در دو ركعت اول نماز هاي يوميه سوره فاتحه خوانده شود . اگر سوره ديگري از قرآن به جاي آن خوانده شود، صحيح نيست و نماز باطل است. در دو ركعت سوم و چهارم، نماز گزار مي تواند تسبيحات اربعه بخواند و مي تواند به جاي آن سوره حمد يعني فاتحه را بخواند.
اما از نظر اهل سنت: بنابر مذهب حنفي ، خواندن سوره فاتحه در دو ركعت اول نماز به طور معين لازم نيست، بلكه اگر سوره ديگري به جاي فاتحه خوانده شود ،نماز صحيح است
اما نظر شافعي و مالكي و حنبلي آن است كه خواندن سوره فاتحه در تمام ركعت هاي نماز واجب است، بدون فرق بين دو ركعت اول يا ركعت هاي سوم وچهارم نماز . هم چنين فرق بين نماز واجب و مستحب نمي باشد. در تمام نماز ها و در تمام ركعت ها خواندن حمد به نظر اين سه مذهب واجب است.
4- خواندن سوره بعد از فاتحه:
از نظر شيعه خواندن سوره در ركعت اول و دوم نماز بعد از خواندن سوره حمد (فاتحه) واجب است و بايد يك سوره كامل خوانده شود.
از نظر اهل سنت:
به نظر حنبلي در دو ركعت اول نماز فقط خواندن يك سوره كفايت مي كند ،هر سوره كه باشد، بلكه هر مقداري كه ازآيات قران خوانده شود، كفايت مي كند؛ اگر كسي حمد را هم بخواند، خواندن سوره بعد از حمد واجب نيست.
اما به نظر سه مذهب ديگر، خواندن يك سوره در دو ركعت اول نماز بعد از خواندن سوره فاتحه، مستحب است، نه واجب.
5- جهر و اخفات در نماز:
از نظر شيعه واجب است قرائت حمد و سوره در نماز صبح و مغرب و عشا بلند خوانده شود . در نماز ظهر و عصر واجب است آهسته خوانده شود.
اما از نظر اهل سنت:
به نظر حنفي: جهر و اخفات در نماز واجب نيست، بلكه مستحب هم نيست و نماز گزار مخير است كه قرائت را بلند بخواند يا آهسته.
اما شافعي مطابق با مذهب شيعه در مسئله جهر و اخفات فتوا دارد.
از نظر مالكي و حنبلي، جهر در نماز صبح و مغرب و عشا مستحب است.
6- تكتف: دست گذاشتن روي هم در نماز
از نظر شيعه گذاشتن دست روي هم در نماز باطل است.
اما از نظر مذاهب اهل سنت:
از نظر هر چهار مذهب، دست روي هم گذاشتن در نماز مستحب است ،نه واجب . از نظر مذهب مالكيه ، تكتف جايز است و مستحب هم نيست لكن آزاد گذاشتن دستان در نماز واجب مستحب است.
7- گفتن آمين در نماز:
از نظر شيعه گفتن آمين در نماز حرام است و نماز باطل است.
اما از نظر چهار مذهب اهل سنت مستحب است.
8- خواندن قنوت:
به نظر شيعه در تمام نماز هاي يوميه خواندن قنوت مستحب است.
اما به نظر مذاهب اهل سنت:
به نظر حنفي ها و حنابله: در غير نماز وتر در نمازهاي ديگر قنوت ندارد.
به نظر شافعي و مالكي: خواندن قنوت فقط در نماز صبح مستحب است.
9- برگرداندن صورت به چپ و راست در حال خواندن سلام
شافعي‌ها و حنفي‌ها و حنبلي‌ها عقيده دارند كه مستحب است نمازگزار در حال خواندن سلام نماز, در سلام اول صورت خود را به طرف راست و در سلام دوم به طرف چپ برگرداند, آن هم به اندازه‌اي كه از پشت‌سر صورت او ديده شود. مالكي‌ها نيز اين كار را مستحب مي‌دانند, ولي آن را به سلام آخر اختصاص داده‌اند.از نظر شيعه نمازگزار هنگام سلام نماز نبايد صورتش از قبله منحرف شود.
10- عبور از مقابل نمازگزار.
از نظر اهل‌سنت عبور كردن از مقابل نمازگزار حرام است, حتي در بعضي از كتاب‌هاي حديثي آنان آمده است كه نمازگزار بايد مانع عبور عابر از مقابل خود باشد, اگرچه اين كار به درگيري بكشد, و كسي كه از مقابل نمازگزار عبور مي‌كند شيطان است. به همين جهت وقتي در مكه يا مدينه از مقابل كسي كه نماز مي‌گذارد, عبور كنيد, با اعتراض شديد او و ديگران روبرو مي‌شويد و حتي ممكن است براي اين كار خشونت هم نشان بدهند. بنابراين زائران ايراني بايد از پيش, به اين مسئله توجه داشته باشند.از نظر شيعه عبور از مقابل نمازگزار حرام نيست ولي مستحب است كه نمازگزار حايلي مانند عصا يا تسبيح يا چوب يا ريسمان قرار دهد تا ميان او و كساني كه از مقابل او عبور مي‌كنند قرار گيرد, و اين از باب احترام به نماز و رمز انقطاع از مردم به سوي خداست.
11- از نظر شيعه، سجده بايد بر زمين (خاك و سنگ) و چيزهاي غير خوراكي كه از زمين مي‎رويد باشد و سجده بر خاك از همه بهتر است. ولي اهل سنّت در مورد محلّ سجده توسعه بيشتري قايل هستند و سجده بر فرش، سجاده و… را نيز جايز مي‎دانند.
12- شيعيان و اهل سنت در مقدار خم شدن در هنگام ركوع متفق القولند؛ جز حنفي‎ها كه خم نمودن سر را كافي مي‎دانند.
اركان نماز:
13- اركان نماز را اهل سنّت چهار تا مي‎دانند (قيام و ركوع، سجود و قرائت) و بعضي از آنها نيّت را اضافه نموده‎اند ولي شيعيان اركان نماز را پنج تا مي‎دانند (نيّت، تكبيرة الاحرام، قيام، ركوع، سجود)
14- اهل سنّت مي‎گويند نمازهاي پنجگانه بايد در پنج وقت (ظهر، عصر، مغرب، عشاء، صبح) خوانده شود ولي از نظر شيعه در پنج وقت خواندن افضل و مستحب است.
15- درباره صلوات عبارت آل محمد را اهل سنت از صلوات حذف مي كنند و در تشهد كه صلوات آن واجب است اين عبارت را نمي گويند و نماز ناقص مي خوانند .
16- نماز مستحبي اهل سنت
اهل تسنن به نماز‌هاي مستحبي شب‌هاي ماه مبارك رمضان، تراويح مي‌گويند كه 20 ركعت با 10 سلام خوانده مي‌شود، و چون در هر چهار ركعت به اندازة خواندن يك نماز استراحت مي‌كنند، به اين نماز تراويح گفته مي‌شود. اينها اين نمازها را به جماعت مي خوانند كه بدعت است. چون رسول خدا(ص) نماز مستحبي را به جماعت نمي خواند. اولين بار، عمر اين بدعت را گذاشت؛ و برخي اصحاب گفتند كه اين كار بدعت است. او جواب داد: بدعت خوبي است؛ چه كاري بهتر از خواندن نماز با جماعت؟
هم چنين در موارد ديگر نماز در ذكر هاي ركوع و موارد ديگر نيز اختلافات بين شيعه و سني وجود دارد . ذكر تمام موارد آنها بحث فقهي جدا گانه لازم دارد . همان طور كه در جزئيات بعضي از مسائل بين شيعه و سني اختلاف وجود دارد، بين مذاهب چهار گانه اهل سنت نيز اختلاف است . بين نظر مراجع شيعه نيز اختلاف در فتوي وجود دارد . اين نوع اختلافات براساس اختلاف در مبناي استنباط حكم مي باشد
نسبت به نماز هاي مستحبي و نوافل شيعه نيز مانند اهل سنت به آنهامعتقد است اما در برخي مسايل مانند جماعت خواندن نماز مستحبي اختلاف داشته و شيعه بر اين باور است كه نماز هاي مستحبي را بايد فرادا خواند. وشيعيان بر نماز هاي مستحبي اهتمام دارند.
از نظر شيعه به جز نمازهاى واجب روزانه(17 ركعت)،نمازهاى ديگرى هم‏وجود دارد كه انجام آنها مستحب است و بسيار ثواب دارد و چون اين‏نمازها،اضافه بر نماز واجب است،به آنها نافله و نوافل گفته مى‏شود(نفل،به معناى زايد و افزون است).

 نظر دهید »

وصف حضرت مریم از دید گاه قر آنی

29 آذر 1396 توسط سپيده راز

سب حضرت مریم
مريم بنت عمران بن ماثان بن سليمان بن داود بن إيشا بن يهوذا بن يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم الخليل می باشد. عمران پدر مریم غیر از عمران پدر موسی می باشد چون نسب عمران پدر حضرت موسی علیه السلام، عمران بن يصهر بن فاهث بن لاوى بن يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم می باشد.[۱]

حضرت مریم عليهاالسلام در قرآن
اصولا در قرآن کریم جز مريم نام هيچ زنى برده نشده[۲] و نامش سى و چهار بار در كلام الله مجيد ذکر شده است.[۳] که البته در غالب موارد به هنگام نام بردن عیسی علیه السلام با نام عیسی بن مریم می باشد. از جمله مواردی که نام مریم به تنهایی برده شده است آیات زیر است:

«يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ»؛ ای مریم! (به شکرانه این نعمت) برای پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوع‌کنندگان، رکوع کن.(سوره آل عمران، آیه 43)
«وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا»؛ و در این کتاب (آسمانی) مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده‌اش جدا شد و در ناحیه شرقی (بیت المقدس) قرار گرفت. (سوره مريم، آیه 16)
«وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ»؛ و (به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برتری داده است. (سوره آل عمران، آیه 42)
إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبين؛هنگامی که فرشتگان مريم را گفتند كه خدا تو را به كلمه خود بشارت مى‌‌دهد كه نامش مسيح (عيسى) پسر مريم است، كه در دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان (درگاه خدا) است.(سوره آل عمران، آیه 45)
ولادت حضرت مریم علیها السلام
جریان ولادت حضرت مریم در سوره آل عمران آيه 35 چنین آمده است: «إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ». ياد كن زمانى را كه زن عمران گفت: پروردگارا! بدرستى كه من نذر كردم براى تو كه اين طفلى كه در شكم دارم محرر (خادم بيت المقدس) باشد پس از من قبول فرما محققا تو سميعى و عالمى به آنچه نذر كردم و قرارداد نمودم.

محرر به معنى حر يعنى آزاد، اشاره به اين كه هيچ شغلى نداشته باشد و ممحض بر عبادت باشد در مسجد كه بيت المقدس است و تنظيفات مسجد بر عهده او باشد.[۴]

به نظر علامه طباطبائی ره نامگذاری مریم نیز خود به خاطر نذر مادر او بوده است:

«كلمه “مريم” در لغت آن شهر، به طورى كه گفته اند به معناى زن عابد است، و نيز زن خدمتكار است، از همين جا معلوم مى شود كه چرا اين مادر دختر خود را بلافاصله بعد از وضع حمل مريم ناميد، و چرا خداى تعالى اين عمل او را حكايت كرد، خواست تا بعد از نوميدى از زاييدن پسرى كه محرر براى عبادت و خدمت باشد بلا درنگ همين دختر را براى اين كار محرر كند، پس اين كه گفت: “سميتها مريم"، به منزله اين است كه گفته باشد: “من اين دختر را براى تو محرر زاييدم” دليل بر اين كه جمله نامبرده به منزله صيغه نذر است، اين است كه خداى سبحان دنبالش اين نذر را قبول نموده و مى فرمايد: “فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً…".
و اين كه بعد از گفتن آن سخن اضافه كرد كه “من او و ذريه او را از شر شيطان رانده شده، به خدا پناه مى دهم” براى اين بود كه او و ذريه اش موفق به عبادت و خدمت كنيسه بشوند تا اسم مريم مطابق با مسمى باشد.»[۵]
در تفسير قمى «تفسير قمى ج 1 ص 101» در ذيل آيه: “إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ…” از امام صادق علیه السلام روايت آمده كه فرمود: خداى تعالى به عمران وحى كرد كه من فرزندى به تو خواهم بخشيد، پسرى تام الخلقة، و پر بركت كه افراد كور مادرزاد و مبتلا به مرض برص را شفا مى دهد و به اذن خدا مردگان را زنده مى كند و من او را رسولى براى بنى اسرائيل قرار مى دهم.

عمران اين جريان را با همسرش حنه در ميان گذاشت و حنه همان مادر مريم است، همين كه مريم را حامله شد پيش خود خيال كرد كه حملش پسر است و وقتى آن را دختر زاييد عرضه داشت: “پروردگارا من او را دختر آوردم و معلوم است كه پسر چون دختر نيست و دختر نمى تواند پيغمبر شود".

خداى تعالى در پاسخش مى فرمايد: “خدا بهتر مى داند كه حنه چه زاييده"، و بعد از آن كه حضرت عیسی علیه السلام را به مريم داد، معلوم شد آن پسرى كه مژده اش را به عمران داده بودند عيسى بوده است.[۶]

سرپرستی حضرت مریم علیها السلام
از كافى مسندا از حضرت امام باقر عليه السلام و حدیث مروى از تفسير على بن ابراهيم مسندا از حضرت امام صادق عليه السلام اينست كه چون مادر مريم او را زائيد در خرقه اى او را پيچيد و آورد در بيت المقدس در نزد انبياء كه آن جا مشغول به عبادت بودند و آن ها بنابر نقل مجمع البيان بيست و نه نفر بودند و شرح نذر خود را بر آن ها بيان كرد آن ها هر كدام طالب شدند كه تكفل او را بنمايند چون پدر مريم كه عمران باشد مقام رياستى بر آن ها داشت حضرت زکریا فرمود: من سزاوارترم بتكفل او زيرا خاله اش در منزل من است راضى نشدند، بنا بر قرعه شد قرعه بنام زكريا درآمد.[۷]

به شرحى كه خداوند در سوره آل عمران مي فرمايد: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَـذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ».

ولادت حضرت عیسی علیه السلام
بعد از آن كه مريم به حد بلوغ رسيد و در حجاب (محراب) قرار گرفت، خداى تعالى روح را (كه يكى از فرشتگان بزرگ خدا است) نزد او فرستاد و روح به شكل بشرى تمام عيار در برابر مريم مجسم شد و به او گفت: كه فرستاده اى است از نزد معبودش، و پروردگارش وى را فرستاده تا به اذن او پسرى به وى بدهد، پسرى بدون پدر و او را بشارت داد به اين كه بزودى از پسرش معجزات عجيبى ظهور مى كند و نيز خبر داد كه خداى تعالى بزودى او را به روح القدس تاييد نموده، كتاب و حكمت و تورات و انجيل اش مى آموزد و به عنوان رسولى به سوى بنى اسرائيل گسيلش مى دارد.

رسولى داراى آيات بينات و نيز به مريم از شان پسرش و سرگذشت او خبر داد، آنگاه در مريم بدميد و او را حامله كرد، آن طور كه يك نفر زن به فرزند خود حامله مى شود، اين مطالب از آيات “سوره آل عمران، آيه 35-44″ استفاده مى شود: آنگاه مريم به مكانى دور منتقل شد و در آن جا درد زائيدنش گرفت و درد زائيدن او را به طرف تنه نخله اى كشانيد و با خود مى گفت: اى كاش قبل از اين مرده و از خاطره ها فراموش شده بودم، من همه چيز را و همه چيز مرا از ياد مى برد، در اين هنگام از طرف پائين وى ندايش داد:

غم مخور كه پروردگارت پائين پايت نهر آبى قرار داده، تنه درخت را تكان بده تا پى در پى خرماى نورس از بالا بريزد، از آن خرما بخور و از آن آب بنوش و از فرزندى چون من خرسند باش، اگر از آدميان كسى را ديدى كه حتما خواهى ديد، بگو من براى رحمان روزه گرفته ام و به همين جهت امروز با هيچ انسان سخن نمى گويم، مريم چون اين را شنيد از آن جا كه فرزند خود را زائيده بود به طرف مردم آمد در حالى كه فرزندش را در آغوش داشت (سوره مريم، آيه 20-27) و به طورى كه از آيات كريمه قرآن برمى آيد حامله شدنش و وضع حملش و سخن گفتن او و ساير شؤون وجودش از سنخ همين عناوين در ساير افراد انسان ها بوده.

مردم و همشهريان مريم وقتى او را به اين حال ديدند، شروع كردند از هر سو به وى طعنه زدن و سرزنش نمودند چون ديدند دخترى شوهر نرفته بچه دار شده است، گفتند: اى مريم چه عمل شگفت آورى كردى!، اى خواهر هارون نه پدرت بد مردى بود و نه مادرت زناكار، مريم اشاره كرد به كودكش كه با او سخن بگوئيد، مردم گفتند: ما چگونه با كسى سخن گوئيم كه كودكى در گهواره است، در اين جا عيسى به سخن درآمد و گفت:

من بنده خدا هستم، خداى تعالى به من كتاب داد و مرا پيامبرى از پیامبران كرد و هر جا كه باشم با بركتم كرد و مرا به نماز و زكات سفارش كرد، مادام كه زنده باشم بر احسان به مادرم سفارش فرمود و مرا نه جبار كرد و نه شقى، و سلام بر من روزى كه به دنيا آمدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده برمى خيزم. (سوره مريم، آيه 27-34)

پس اين كلام كه عيسى در كودكى اداء كرد، به اصطلاح علمى، نسبت به برنامه كار نبوتش براعت استهلال بوده (براعت استهلال به اين معنا است كه نويسنده كتاب در حمد و ثناى اول كتابش كلماتى بگنجاند كه در عين اين كه حمد و ثناى خدا است اشاره اى هم باشد به اين كه در اين كتاب پيرامون چه مسائلى بحث مى شود)، عيسى علیه السلام هم با اين كلمات خود فهماند كه بزودى عليه ظلم و طغيان، قيام نموده و شريعت موسى علیه السلام را زنده و استوار مى سازد و آن چه از معارف آن شريعت مندرس و كهنه گشته تجديد مى كند و آن چه از آياتش كه مردم درباره اش اختلاف دارند بيان و روشن مى سازد.[۸]

حضرت مریم عليهاالسلام در روايات
در تفسير مجمع از امام باقر عليه السلام روايت نموده: جبرئيل امين عليه السلام باذن پروردگار بر جيب لباس مريم دميد و فرزند در رحم او بي درنگ برشد و كمال رسيد همچنان كه جنين در درون مادر ظرف نه ماه بحد رشد مي رسد پس از آن مريم صديقه در خود احساس حمل نمود. آن گاه خاله او همسر زكرياى پيامبر بر حالت مريم آگاه گشت بر او اعتراض كرد مريم از نظر حياء و خجلت از خاله خود از آن مكان خارج شد و نيز از امام صادق عليه السلام روايت شد كه مدت حمل او نه ساعت بطول انجاميد.[۹]
امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت مريم عليهاالسلام سرور زنان زمان خود بوده است، و حضرت فاطمه عليهاالسلام سرور تمام زنان بهشتى، از اولين و آخرين آنها مى باشد.[۱۰]
عبدالاعلى مولى آل سام گويد: شنيدم از امام صادق عليه السلام كه مي فرمود: روز قيامت كه مى شود زن زيبائى را كه به خاطر زيبائيش به فتنه (و گناه) افتاده بياورند، آن زن گويد: پروردگارا تو مرا زيبا آفريدى و به همين خاطر من گرفتار فتنه شدم، مريم عليهاالسلام را برابرش آرند و بدو گويند: آيا تو زيبائى يا اين؟ ما او را زيبا آفريديم و دچار فتنه نگشت.[۱۱]
اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت مریم عليهاالسلام
در سوره تحريم آیه 12: «الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا»: مريم را به خاطر عفتش مى ستايد، و ستايش مريم علیهاالسلام در قرآن کریم مكرر آمده و شايد اين به خاطر رفتار ناپسندى باشد كه يهوديان نسبت به آن جناب روا داشته و تهمتى باشد كه ايشان به وى زدند، همچنین در «وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ» يعنى مريم از زمره مردمى بود كه مطيع خدا و خاضع در برابر اويند و دائما بر اين حال هستند و اگر مريم علیهاالسلام را با اين كه زن بود، فردى از قانتين خواند با اين كه كلمه مذكور جمع مذكر است، بدين جهت بود كه بيشتر قانتين مردان هستند. که منظور از قانتين عموم اهل طاعت و خضوع براى خدا باشد.[۱۲]
در تفسير مجمع البیان از ابى موسى از رسول صلى الله عليه و آله روايت نموده: مي فرمود: بسيارى از رجال به مقام كمال ايمان نائل آمده اند و از بانوان كسى به مقام كامل نرسيده جز چهار بانو:
آسیه دختر مزاحم زوجه فرعون.
مريم دختر عمران.
خديجه دختر خويلد.
حضرت فاطمه طاهرة دختر محمد صلى الله عليه و آله.[۱۳]
یکی از اوصاف حضرت مریم سخن گفتن با فرشتگان: خداوند در سوره آل عمران آیه 45 می فرماید: «إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ» (به ياد بياوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خداوند تو را به كلمه اى (وجود با عظمتى) از طرف خودش بشارت مى دهد كه نامش «مسيح عيسى بن مريم» است، در حالى كه در اين جهان و جهان ديگر صاحب شخصيت خواهد بود و از مقربان است.
وصف دیگر او خوردن روزی بهشتی می باشد.
«فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَـذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ» پس پرودگارش او را به صورت نيكويى پذيرفت، و به طرز نيكويى نشو و نما داد، و زكريا را كفيلِ رشد و تربيت معنوى او قرار داد. هر زمان كه حضرت زکریا در محراب عبادت بر او وارد مى شد، رزق ويژه اى نزدش مى يافت. روزى در كمال شگفتى گفت: اى مريم! اين رزق ويژه براى تو از كجاست؟! گفت: از سوى خداست، يقيناً خدا هر كس را بخواهد، رزق بى حساب مى دهد. (سوره آل عمران، آیه 37)

برگزیده شدن حضرت مریم از سوی خداوند: «وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ» و ياد كنيد هنگامى كه فرشتگان گفتند: اى مريم! قطعاً خدا تو را برگزيده و از همه آلودگى هاى ظاهرى و باطنى پاك ساخته، و بر زنان جهانيان برترى داده است. (سوره آل عمران، آیه 42)
اوصاف دیگر او راست گویی می باشد: «مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلاَنِ الطَّعَامَ انظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الآيَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» مسيح فرزند مريم فقط فرستاده (خدا) بود. پيش از وى نيز فرستادگان ديگرى بودند مادرش نيز زن بسيار راستگويى بود، هر دو غذا مى خوردند (با اين حال چگونه دعوى الوهيت مسيح و عبادت مادرش مريم مى كنيد؟) بنگر چگونه نشانه ها را براى آن ها آشكار مى سازيم، سپس بنگر چگونه آن ها از حق بازداشته مى شوند؟ (سوره مائده، آیه 75)
وصف دیگر در مورد حضرت مریم پاکدامنی او می باشد: «وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ» و داستان مريم دختر عمران است كه بانويى پاك بود، و ما در او از روح خود دميديم و او كلمات پروردگار خود و كتب او را تصديق كرد و از خاشعان بود. (سوره تحريم، آیه 12)
پانویس

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

ایستاده های مهدوی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس